سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لرستان در آینه تاریخ

اتابکان لرستان کوچک.بقلم بارتولد اشپولر.مترجم سعادت خودگو

هرکه ناموخت از گذشت روزگار       هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار(رودکی)

مقدمه

درباره اتابکان لرکوچک،تا کنون مقالات و نوشته های مختلفی از سوی نویسندگان و محققان داخلی و خارجی به چاپ رسیده است.مقاله حاضر تاریخ مختصر و فشرده ای است درباره ی سلسله اتابکان لرستان به قلم «بارتولد اشپولر» نویسنده ی آلمانی که در دایرة المعارف ایرانی (ایرانیکا) به چاپ رسیده است .لازم به ذکر است که مقاله ای دیگر تحت همین عنوان در دایرة المعارف اسلامی به قلم پروفسور« مینورسکی» نوشته شده که دکتر سکندرامان اللهی بهاروند آن را در ابتدای کتاب «دو سفر نامه درباره لرستان»قبلا ترجمه و منتشر کرده است.این دو مقاله در مجموع نسبت به مقالاتی ومطالبی که نویسندگان داخلی درباره این سلسله نگاشته اند، ازدقت و ظرافت بیشتری برخوردارند. ولی با همه این احوال باز اشتباهاتی در آنها به چشم می خورد.در اینجا لازم است از پروفسور "چالز ملویل" استاد دانشگاه کمبریج که زحمت کشیده و متن اصلی مقاله را برای نگارنده ارسال داشته اند تشکر و قدرانی نمایم.لازم به توضیح است پرفسور چارلز ملویل در سال 1375جهت یک سخنرانی به دانشگاه اصفهان آمده بودند و بنده نیز در آن زمان در حال نگارش کتاب اتابکان لر کوچک بودم از این رو از ایشان خواستم چنانچه در انگلستان مقاله یا اطلاعات جدیدی در باره این سلسله نوشته شده برای نگارنده بفرستند.ایشان نیز با بلند نظری پس از چندی مقاله ذیل را که ترجمه آن را تقدیم دوست داران تاریخ و فرهنگ این دیار می شود،ارسال کردند.

اتابکان لرستان کوچک

اتابکان لرستان، فرمانروایان ،بخشی از کوهستان های زاگرس واقع در جنوب غربی ایران در قرون میانه متاخر بودند.لرستان ترکیبی از اقوام لر ،کرد و غیره بود،و در آن دو سلسله ،اتابکان لرستان بزرگ (لر بزرگ) و دیگر لرستان (لر کوچک)وجود داشت.تنها مختصری از تاریخ سیاسیشان شناخته شده است و در مورد ترتیب سنوات منابع اغلب با هم اختلاف دارند.بویژه،درباه پیشرفت های اقتصادی و مذاهب درون ناحیه چیزی گزارش نشده است.گذشته از این ،گزارش هایی که آمده همواره مورد اطمینان نیستند.

اتابکان لرستان کوچک (580-1006 ق/1184-1597 م) مرکز حکومتشان خرم آباد بود.سلسله ای که از طایفه جنگرویی(جنگردی) بوده و به خورشیدی نیز شهرت یافت.شجاع الدین خورشید ابن ابوبکر1،به دنبال مرگ مالک الرقاب خود،حسّام الدین [شوهلی] 2 در سال 580ق/85-1184م (یا پیش تر در سال570 ق/75-1174م)حاکمی مستقل گردید و بر خود عنوان «اتابک» نهاد.او لشکر کشی های متعددی علیه طوایف انجام داد و ناحیه «طرازک» در خوزستان را در قبال قبله ای 3 معین از قبیله عباسی بدست آورد .وی اوقاتش را میان ییلاق و قشلاق تقسیم کرده بود و گفته می شود ،در سن صد سالگی در سال 621 ق/1224 م در گذشته است . سپس برادرزاده اش سیف الدّین  رستم با زور قدرت رت غضب نمود و ثابت کرد حاکمی شایسته است.جانشینان رستم، برادرزاده اش شرف الدّین ابوبکر و بعد عزالدّین گرشاسب- که با بیوه ی حاکم قبلی ازدواج کرد بودند.حکمران بعدی حسام الدّین خلیل بود که جانش را در نزاعی خانوادگی از دست داد.4خلیفه[عباسی] از به رسمیّت شناختن حکومت برادرش بدرالدین مسعود خودداری کرد. بنابراین او با پشتیبانی مغولان توانست موقعیت خود را دوباره بازیابد.بخشی از غنایمی که در نتیجه ی فتح بغداد بدست آمد به وی واگذارشد ولی در سال 658 ق/1260 مجان سپرد.

کشمکش بر سر جانشینی میان دو تن از پسرانش توسط ابا اقا[خان] که از جانب پدرش هلاکو عمل می کرد با انتصاب پسر عموهایش تاج الدّین شاه بن خلیل ، خاتمه داده شد. هیچ اطلاعاتی دربارهء سلطنت تاج الدّین ، به غیر آنچه وی در سال 677 ق/79-1278 به دستور ایل خان به قتل رسیده ، در دست نسیت.بعد از این،قلمرو میان دو پسر دیگر بدر الدّین مسعود تقسیم گردید.ناحیه«دلار» به فلک الدّین حسن و املاک سلطنتی (ااینجو) به عز الدّین حسین اعطا شد. این دو، لشکر کشی هایی جهت وسعت دادن به متصرفاتشان که در نهایت از همدان به شوشتر و از اصفهان به مناطق عرب نشین گسترش یافت، ترتیب دادند.در سال 692 ق/1293 م ایلخان گیخاتو هر دو را عزل و بجای آنها جمال الدّین پسر خضر5 در سال  693ق/1294 م در نزدیکی خرم آباد توسط سپاهیانش کشته شد.و ارتش حسام الدین عمر مجبور گردید در همان سال قدرت را به صمصام الدی محمود تسلیم نماید. او در سال 695 ق/1296 م  به جرم همدستی در قتل خضرتوسط خازن خان اعدام گردید.سپس عزالدین احمد جانشین شد که تحت سرپرستی عمویش بدرالدّین مسعود یکی از پسرانش فلک الدّین   قرار داشت.

قلمرو میان این دو تقسیم گردید امّا بعدها  عز الدّین [احمد] کنترل کامل را در دست گرفت وتا 716 ق/17-1316  م یا 720ق/1320 م سلطنت نمود.قلمروی جکومتیش سپس به بیوه اش دولت خاتون منتقل گردید که به نفع برادرش عز الدّین محمود (دوم) کناره گیری کرد.با روی کار آمدن وی ، شاخه ای جدید از شاهزادگان آغاز شد.او بطور رسمی از سوی ایلخان ابوسعید مورد تائید قرار گرفت و تا سال 730ق/30-1329 م زمام امور را در دست داشت.وارث او پسرش شجاع الدّین محمود بود که در سال 750ق/69-1368 م کشته شد .  

عز الدّین (سوم) پسر شجاع الدّین که لقب مَلِک داشت ،با دادن یکی از دختران خود به ازدواج یکی از شاهزادگان مظفری و دیگری به احمد بن اویس جلایری موقعیت خود را در کشور تثبیت کرد.اما اخبار و گزارش ها ی،درست یا نادرست بیانگر آنست که او فشار زیادی بر لرها آورده بود و همین امر بهانه ای شد تا در سال 788ق/1386 م تیمور به قلمروی او هجوم آوردکه در نیتجه آن بروجرد ویران و خرم آباد کاملا خراب گردید.در آن زمان چه اتفاقی برای عز الدّین رخ داد،دانسته نیست. ولی به دنبال آن که دوباره ظاهر شد موقتاً به ترکستان تبعیت گردید و بعد از سه سال اجازه یافت به لرستان مراجعت نماید و همگامی که تیمور در سال 795-796 ق/1392-1393 م یورش دوم خود را آغاز کرد،توانست در برابر او بگریزد که با خسارت قابل توجهی به  لر ها وارد آمده ،قلمروی او برای مدتی زیر نظر حکمران فارس قرار گرفت و خود وی نیز در سال806 ق/4-1404 م  به قتل رسید.پسرش سیدی احمد بعد از مرگ تیمور به سال 807 ق/1405 م دوباره قلمروی خانوادگی را تصاحب کرد و تا سال 815 ق/ 13-1412 م یا 825 ق/ 1422 م سلطنت نمود.

شاه حسین برادر سیدی احمد که ادعا می کرد از نسل علی [ع] است پیش از آنکه مرگش در نبردی به سال 871 ق/67-1466 م یا 873 ق/69-1468 م فرا رسد،از طریق چندین عملیاتی نظامی مناطقی را از جانب همدان اصفهان تصرف کرد.پسرش شاه رستم و نوه اش اغور (اغوز) به خاندان صفوی پیوستند.این امر سبب شد تا صفویان بارها منازعات خانوادگی [اتابکان] که در تاریخ مختلفی روی داد ،مداخله نمایند.بعد از مرگ شاه عباس (دوم) به سال 985 ق/1577 م حکمران آن زمان لرستان ،محمّدی ، سیادت و برتری سلطان مراد سوم عثمانی را پذیرفت امّا بعدها مجدداً اتحادش را با خاندان صفوی تجدید کرد.پسرش شاهوردی به آنها (صفویان) وفادار ماند و شاه عباس اول (996-1038 ق/ 1588-1629 م ) با دختر شاهوردی با ملاحظه این که موجبات وحدت را فراهم آورد ، ازواج کرد.اما هنگامی که شاه عباس نزدیک گردید ،شاهوردی به بغداد گریخت.او در سال 1003ق/65-1594 م دوباره به حکومت گمارده شد ولی باز نافرمان شدوس رانجام به سال 1006ق/98-1597 م به اسارت درامده و به قتل رسید.بدین ترتییب سلسه اتابکان یا امرای لرستان کوچک پایان یافت.والیان بعدی لرستان که [قلمرویشان] بعدها تنها به پشکوه محدود شد ،هم نسل خود را به این سلسله می رساندند6.

پی نوشت

آنچه در پی می آید توضیحات مترجم است

1.شجاع الدین خورشید بن ابوبکر در متن اصلی به صورت « شجاع الدین خورشید بن علی » آمده که اشتباه است ونام کامل مؤسس سلسله ی اتابکان لر کوچک« شجاع الدین خورشید بن ابوبکر بن محمد بن خورشید» است.

2.حسام الدین شوهلی از طایفه افشاگر گرگ بود که در اواخر دوره  ی سلجوقی حاکم لرستان و خوزستان گردید.

3.نام قلعه مذکور «دژ منگره» بود که از قلاع نظامی مهم لرستان در دوره یا اتابکان لرستان بوده است.

4.لازم به توضیح است که حسام الدین خلیل در جنگی که میان وی و «سلیمان شاه ایوه » به سال 640ق رخ داد کشته شد .در این جنگ سپاهیان شاه شرکت داشتند و همین امر سبب شکست حسام الین خلیل گردید.

5.در متن اصلی بجای جمال الین خضر ،تاج الدین آمده است که نادرست است.

این مقاله اولین بار در سال1376 در فصلنامه شقایق سال1شماره 3و4منتشر شده است