سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لرستان در آینه تاریخ

ادبیات لرستان در انقلاب مشروطیت

ادبیات لرستان در انقلاب مشروطیت

 

پیش ازانقلاب مشروطیت در استان لرستان شعرای مختلفی می زیستند که نام برخی از این شعرا و یا دیوان و یا پاره اشعاری از آنها تا به امروز به میراث باقی مانده است. شعرایی مثل«ملاپریشان» که در قرن هشتم، معاصر با حافظ شیرازی به زبان لکی اشعار صوفیانه می سرود و« میرنوروز» شاعر اواخر عهد صفوی که با تک بیت های زیبای خود بیانگر احساسات پاک و عمیق مردم لرستان بود و در دوره قاجار شعرایی چون ملا حقعلی سیاه پوش، الله مراد لرستانی، وارسته چگنی، شایق لرستانی ، منوچهر کولیوند، غلام رضا ارکوازی وده ها تن دیگر از شعرای این سرزمین، بیانگر این موضوع است که ادبیات چه بصورت شفاهی و چه به صورت مکتوب همواره چون رودی در دل کوهسار احساس مردم این دیار جاری بوده است .

با آغاز انقلاب مشروطیت در شعر شعرای لرستان نیز تحولی نو صورت گرفت. سرچشمه این تحول ابتدا در شعر شاعران نواندیش پایتخت رخ داد وسپس به دیگر نواحی کشور سرایت کرد. بنا به نوشته دکتر روزبه، در این دوران شعر فارسی بنا به ضرورت تاریخی و اجتماعی ، جامعه فاخرو اشرافی خود را از تن به در کرد و با گریختن از تنگنای دیوان ودربار به فراخنای میدان و کوچه و بازار گام نهاد و برخوردار از شوری تمام و شعوری نسبی با مردم به پا خاسته همگام و هم صدا شد .شعر به عنوان ابزاری فرهنگی در خدمت آرمان های اجتماعی وانسانی قرار گرفت وشاعر کوشید تا با بهره گیری مناسب از این ابزار ، به رسالت مفروض خود یعنی بیدارگری اجتماعی هر چه پرشورتر و مومنانه تر روی آورد. از ویژگیهای شعر دوران مشروطیت می توان به عدول نسبی از بیان ادیبانه واشرافی شعر درباری وقدمایی وگرایش به بیانی ساده ، صریح ، مردم پسند و رویکردی به عواطف واندیشه های تندو تپشناک اجتماعی ، سیاسی ، ملی ومیهنی بر بستر آرا واندیشه هایی چون آزادی ، قانون ، وطن دوستی ، مشروطه خواهی ، استبداد واستعمارستیزی ، ترویج وتبلیغ مظاهر تمدن وفرهنگ و تفکر نوع و   …   اشاره کرد .

 در دورة قاجار قالب های جدید ادبی همچون روزنامه نویسی ، طنز ، داستان نویسی ، نمایشنامه نویسی به تقلید از ادبیات اروپایی در ایران رایج شده بود. در زمان مشروطه این قالب ها با محتوایی انقلابی شدت یافت . ولی عمده ترین قالب همان شعر بود که سابقه آن ریشه در تاریخ کهن ایران داشت محتوای شعر تحول نوینی یافته بود . در این دوره شعرا ونویسندگان بزرگی چون عشقی ، عارف ، بهار ،لاهوتی ، فرخی یزدی ، دهخدا ، ایرج میرزا ، سید اشرف الدین حسینی و  …   پا به عرصه نهادند وبا شعر خود در بیداری ملت ایران سهم بسزایی داشتند .

همزمان با ظهور ادبیات جدید ودگرگونی در محتوای شعر فارسی که ره آورد انقلاب مشروطه بود شعرای مناطق خارج از مرکز، همچون برخی شعرای لرستان، به سرودن اشعاری با محتوایی تازه وانقلابی روی آوردند . متأسفانه اطلاعات ما، از اوضاع ادبی لرستان همزمان با انقلاب مشروطه بسیار اندک است واشعار شعرای این دوره نیز بر اثر گذشت زمان وسهل انگاری بازماندگان، پراکنده و بعضاً نابود شده اند . در این دوره شعرایی چون عبدالرحمان لرستانی ، میرزا اسماعیل مفاخر کمالوند وحسین بنان، با اشعار پرشور خود روحی تازه در کالبد مردم لرستان ریختند.

سرآمد شاعران عصر مشروطیت در لرستان «شیخ عبدالرحمان لرستانی » بود. او فرزند میرزا صالح لرستانی، روحانی بزرگ خرم آباد در عصر ناصری بود. پس از کسب علم در محضر استادان بزرگی چون شیخ محمد کاظم یزدی وآخوند ملا کاظم خراسانی در نجف اشرف، به خرم آباد آمد .در دورة مظفرالدین شاه او عهده دار ریاست «انجمن ادبی» خرم آباد و خود در زمره شعرای سرآمد و در شعر تخلص «حیرت» داشت .

با آغاز انقلاب مشروطه و جنبش های نوین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران، شیخ عبدالرحمان نیز به تبعیت از اساتید خود در حوزه نجف از طرفداران سرسخت مشروطه شد. او که از آغاز کودکی شاهد ظلم و تعدی شاهزادگان و حکام لرستان نسبت به مردم این سرزمین بود و از نزدیک بافقر و سیه روزی مردم آشنا بود، با همه توان دل به انقلاب مشروطه بست و امیدوار بود این انقلاب به پریشانی کشور و نا امنی و هرج ومرج لرستان پایان دهد. او قریحه و استعداد خود را وقف انقلاب کرد. همچون عارف قزوینی قالب غزل را برای بیان احساسات و اندیشه های سیاسی خود برگزید. این غزلیات پر شور که به « چکامه های وطنی» شهرت یافته بودند نقش مهمی در ترویج افکار مردمی و انتقال مفاهیم تازه داشت.

لحن غزلیات عبدالرحمان در آغاز مشروطه، امید بخش است ودر جای جای غزلیات خود که امروزه تحت عنوان « دیوان حیرت» منتشر شده ، حاکی ازامید به آینده ، نشاط و تعریف و تمجید از مشروطه است. شیخ عبدالرحمان ضرورت و نقش قانون را برای یک ملت همانند عقل در وجود انسان می دانست که باعث سرزندگی روح می شد.

« بـود به کـالبد ملـــک جعل قانــون روح     از این راه است که این ایران گرفته اکنون روح

به عـدل و داد طبیبا عــلاج درد نــما       زجـسم ملک نرفته اسـت تا که بیرون روح

زعشـــق لیلی و عــذرای ملــک قانونی       ز ما تمــام چه وامــق تن و چـه مجنون روح

رئیس مجلس شورای ملک تن عقل است      از این ره است که گردیده شاد وممنون روح

علیل تــر بــــدنی نیست از دل حـــیرت

افاضه تا که به تن کرده حی بی چون روح»

او در تمجید از مشروطه می سراید:

« خاک ایران کنون که قانونی است                 جـــای دارد ز عــرش گیرد باج

ملــک مشــروطه سید کــره است               منکــراو است بـــدتر از حجـاج»

لحن غزلیات واشعار شیخ عبدالرحمان لرستانی بتدریج در روزهای پس از مشروطه کم کم به ناامیدی می گراید و از بی خردی برخی دولتمردان ،نمایندگان مجلس و ناآگاهی مردم ،گله و شکایت سر می دهد . شیخ عبدالرحمان که پس از انقلاب ، کماکان شاهد کار شکنی ها و گرفتن پست های حساس کشور توسط فئودالها و مالکین و شاهزادگان بود که در قالب مشروطه خواهی دوباره بر جان و ناموس مردم حاکم شده بودند ،داد سخن سر می دهد ومی نویسد :

«جـــوان شود وطن پیر ما ولی چـــکنم               اشاره کردن مردان پیر نگــذارد

زبـــدر مطلع مشروطه روشنـــی مطلب              که بدرهای چه بدر منیر نگـذارد

چه دور اول رشـــک دول شــود ایــران            ولی طباع مشـار ومشیر نگــذارد

به غیر خیر و سعادت چه زاید از قانـــون            وگـر نزاید نفس شریر نگـــذارد

درخت عـــدل به هـــر کشور ثمـــر داد           به غیر کشور ماکش سفیر نگذارد

زجمله ای که بر این بیشه کرده رو به گرگ         رود زدست مگر بچه شیر نگذارد»

عبدالرحمان لرستانی روحانی آزادیخواه که سالها در راه آزادی وآبادانی ایران و لرستان کوشش کرده بود همچنانکه از محتوای شعر او بر می آید ، هنگامیکه از مشروطه ناامید شد به ناچار دست به دامان استبداد زد ودر مراحل اولیه حکومت رضا خان در دوره پنجم (1302 تا1304 ش) به همراه حبیب الله خان یمن الملک و در دوره ششم (1305-1307ش) به همراه میرزا یحیی زنگنه و دوره هفتم (1307-1309ش) به همراه عزیزالله فولادوند از طرف مردم لرستان نماینده مجلس شورای ملی شد. او در دور هفتم مجلس، چون شرکت در جلسات مجلس را مغایر و منافی لباس و شخصیت روحانی خود می دید از شرکت در مجلس خودداری کرد وبه لرستان مراجعت کرد وبه خدمات تبلیغی خود پرداخت.شیخ عبدالرحمان علاوه بر پرداختن به امور سیاسی، به قضاوت و تدریس نیز اشتغال داشت و به کسانی که دوره مکتب خانه را پشت سر می نهادند، چون در خرم آباد حوزه علمیه وجود نداشت بطور شخصی علوم حوزه را تدریس می کرد.عشق وعلاقه او به امر آموزش و تعلیم و تربیت به حدی بود که با ایجاد اولین مدرسه جدید در شهر خرم آباد منزل خود را به عنوان مدرسه در اختیار دولت قرار داد تا کودکان خرم آباد در آن به آموزش علوم جدید بپردازند .او امام جماعت مسجد جامع خرم آباد بود و در آنجا به ارشاد و راهنمایی مردم می پرداخت.شیخ عبدالرحمان در واقع یکی از مردان بزرگ معاصر لرستان است و شخصیت سیاسی، دینی، ادبی و اجتماعی او وخدمات او به این مرز و بوم قابل تحسین است. او سرانجام در سن 63 سالگی در دوازدهم مهر ماه 1315 ش/سپتامبر1936م دار فانی را وداع گفت.

 به غیر از شیخ عبدالرحمان لرستانی، جمع دیگری از افراد باسواد در خرم آباد و بروجرد بودند که آنان نیز در اشعار و نوشته های خود به جانبداری از مشروطه قلم زدند ورنج ها کشیدند. از آن جمله می توان به میرزا اسدالله کمالوند متخلص به « مفلوک»، برادر بزرگ میرزا حبیب الله خان یمن الملک اشاره کرد. این دو از دوستان نزدیک عبدالرحمان لرستانی بودند. میرزا اسدالله شخصی ادیب و شاعر بود او نیز همچون عبدالرحمان لرستانی در اشعاری موسوم به « قطعات وطنی» به تمجید از آزادی ومشروطه پرداخت ولی هنگامیکه از مشروطه سرخورده شد ، احساساتش جریحه دار شد و به انتقاد از مشروطه پرداخت.

میرزا اسدالله از خطی بسیار زیبا برخوردار بود. او از بهترین شاعران معاصر لرستان محسوب می شود. متاسفانه دیوانی از این شاعر به چاپ نرسیده است واشعار او پراکنده هستند و نگارنده هر چند تلاش کرد شعری از او درباره مشروطه بیابد نیافت ولی غزلی از او در کتاب «مشاهیر لر» چاپ شده که برای آشنایی با شعر این شاعر، آورده می شود:

« خوشم آن روز که این قالب تن گردد چاک      تا که اندر دل من جـای کند، ریشه تاک

گویــدم تــاک که مدهوش ابد باش کنون      ایکه بودی به جهان عربـده جوی بی باک

از غم هـجر توای راحـــت رویم دایــم      دلکی غرق به خون دارم و چشمی، نمناک

چون در این عصر ره صدق و حقیقت پویی      گشت معـلوم که مفلوک نداری، ادارک»

میرزا اسماعیل مفاخر کمالوند نیز که شغلش دبیری و مستوفیگری حکام لرستان بوده از شعرای عصر مشروطیت است . او مردی ادیب، فاضل وشاعر بود . در انجمن ادبی که ابتدا میرزا صالح لرستانی و بعد فرزندش شیخ عبدالرحمان لرستانی ریاست آن را به عهده داشت، عضویت داشت. از سرنوشت دیوان اشعار میرزا اسماعیل نیز اطلاعی در دست نیست. او نیز اشعار پرشوری در مدح مشروطه سروده است و از دوستان نزدیک عبدالرحمان لرستانی به شمار می آمد.

میرزا حسین بنان (1244-1306 ش) مقلب به «بنان الممالک» یکی دیگر از زمره شعرای لرستان در عصر مشروطیت است. او در شعر تخلص « رضوان» داشت و نزدیک به دو هزار بیت شعر سروده است. ولی بخش اعظم اشعار او از بین رفته است وجز اشعاری پراکنده چیزی ازاو به یادگار نمانده است. بنان از طایفه سیاه پوش الشتر و سال ها وزارت ومشاور «مهر علی خان حسنوند» را عهده دار بود. شعر او به خاطر روشنگری و انتقادهای گزنده از اوضاع واحوال کشور در آستانه انقلاب مشروطیت و پس از آن و توانایی او از درک مسائل آن روزگار جامعه ایران قابل تحسین است.از مشهورترین اشعار بنان ، ترجیح بند زیبایی است با عنوان « خبری نیست» که شباهت زیادی به سروده های نسیم شمال و ملک الشعرای بهار، دارد :

خبری نیست

 

«هستـــــم متحــیر ، متفکــر ،متعــجب     گویـــی که به زنــــدان عذابـــم متعـــــذب

چــــون سیرکنم بر همه با نقد مـــــطالب    فسق است و فجور است و فساد است وتقلب

از درد خبـــر هست و ز درمان خبری نیست

وز کفر اثر هســـت و ز ایمـــــان اثری نیست

خــــواهند حقـــــوقی و نویسنده خطابی     دزدنـــــد وجــــوهی و بســـــازند جوابی

دارنــــد کتــــــابی پــی تفریق حسابی       کـــــس نیست بپرسد چه حسابی چه کتابی

از درد خبر هست و ز درمان خبـری نیست

وز کفر اثر هســــت و ز ایمــان اثری نیست

گفتم به یکــــی دزد ز بهــــر چه شروری     گفتـــــا مکنم مــــوعظه گـر ز اهل شعوری

امروز شعار همــــــه این شد نه تو کوری       بنگر به دوائــــر مگـــــراز مســاله دوری

از درد خبر هست و ز درمان خبری نیست

وز کفر اـــــر هست وز ایمان اثری نیست

 

ای هئیت دولــــت بگشایید بـــــــصر را       ببینید و بفهمید کنـــون اصــــــل خطر را

گــــر کـــــرم دوایر بخورد بیخ شجر را        از بــــاغ رعیت نتـــــوان یافت ثمــــر را

از درد خبر هست و ز درمان خبری نیست

و ز کفر اثر هست و ز ایمــــان اثری نیست

بــــر مالیـــه حالیه یــــک لحظه نگاهی        بنمــــا و بکـــــش از دل محنت زده آهی

دولت شـــــدن آگـــاه ندانم ز چه راهی        ای وای بر ایــــران و چنین روز تبـــــاهی

از درد خبر هست وز درمـان خبـری نیست

وز کفراثر هســت وز ایمـــان اثری نیست »

(جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب «لرستان در انقلاب مشروطیت» تالیف نگارنده)