سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لرستان در آینه تاریخ

ملاقات شاه اسماعیل صفوی و اتابک لر

ملاقات شاه اسماعیل صفوی و اتابک لر

دوره صفویه را چه از لحاظ سیاسی وچه از لحاظ مذهبی، باید نقطه عطفی در تاریخ ایران به حساب آورد. چرا که برای نخستین بار پس از فروپاشی دولت ساسانی، یک حکومت ملی تحت لوای آیین تشیع در ایران شکل گرفت. سیستم ملوک الطوایفی تا اندازه زیادی برچیده شد و تمرکز سیاسی و مذهبی در ایران ایجاد گشت. سلسله ی صفوی از سال 905 هجری به دست شاه اسماعیل تاسیس و در سال 1148 هجری به دست محمود افغان منقرض شد.

 در آغاز حکومت شاه اسماعیل، در سرزمین ایران حکومت های متعددی وجود داشت و در هر ناحیه دولتی مستقل و کوچک حکم می راند. شاه اسماعیل با یاری نیروهای قزلباش و بهره گیری از آیین نوپای تشیع از یک سو و از هم گسیختگی سیاسی و اجتماعی جامعه ی ایران از سوی دیگر، در اندک زمانی توانست تمامی موانع را از پیش خود برداشته به عمر ملکوک الطوایفی در ایران پایان بخشد. از آخرین نبردهای داخلی شاه اسماعیل برای برقراری امنیت و استحکام قدرت سیاسی، باید رویدادهای لرستان و خوزستان را نام برد.

مقارن با تشکیل دولت صفوی و روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی، شاه رستم نوزدهمین اتابک لر از سلسله ی اتابکان لر کوچک بر لرستان فرمانروایی می کرد. شاه رستم که خود و اجدادش از سال ها پیش به آیین تشیع گرایش پیداکرده بودند، در سال های آغازین حکومت شاه اسماعیل، عملا بطور مستقل حکم می راند و حاضر به اطاعت و فرمانبرداری از کسی نبود تا آنکه سال 914 قمری فرا رسید و آن زمانی بود که شاه اسماعیل هنگام لشکرکشی برای سرکوبی اعراب مشعشعی به سوی خوزستانحرکت کرد بنابراین تصمیم گرفت سرزمین لرستان را نیز به تصرف درآورده به استقلال و خودمختاری شاه رستم پایان دهد و وی را تابع و خراجگزار خود سازد.

بنا به روایت کتاب «عالم آرای صفوی» هنگامی که شاه اسماعیل به قلعه ی زنجیر (در نزدیکی شوشتر) رسید، به او اطلاع دادند که:

«... ملک شاه رستم الوار که ایشان از زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) تا به حال شیعه فطری آن حضرت و ایشان را لر عباسی می گویند. یعنی نژاد او به عباس(ع) می رسانند و چهل هزار خانه الوار به فرمان اوست، در این مدت باج به پادشاهان ترکمان نداده و هر سال چند مرتبه که قافله ی عظیم از این راه عبور می کنند می زنند. نه حاکم بغداد ایشان را حریف می شود و نه دیگری».

شاه اسماعیل پس از شنیدن این سخنان برای شاه رستم نامه ای بدین مضمون فرستاد:

«شنیده ام شما شیعه ی فطری شاه مردانید و نمی خواهم که در میانه ی ما و شما کار به جنگ و جدال برسد. می باید بیش از این در بادیه ی خودسری سرگردان نشوی. اگرچه حق به طرف تو بوده است که اطاعت سُنیان نمی کردی و حال، خود روزگار به کام شما گردیده و مذهب امامیه رواج یافته، برخاسته به خدمت ما بیائید که تو را ببینیم و همان در ملک موروث بوده باشی».

هنگامی که نامه ی شاه اسماعیل به شاه رستم رسید، وی از پذیرفتن پیشنهاد شاه صفوی خودداری کرده با معدودی از ریش سفیدان و ملازمان به کوه ها پناه برد. شاه اسماعیل به ناچار برای مطیع ساختن شاه رستم، سه تن از سرداران برجسته ی خود به نام های امیرنجم الدین مسعود، بیرام بیک قرامانلو و حسین بیک لله را در رأس سپاهی به سوی لرستان گسیل داشت و خود برای سرکوب مشعشعیان خوزستان روانه آن دیار شد.

سپاه اعزامی شاه اسماعیل، شاه رستم را در تنگنایِ محاصره قرار داد، چون مدت محاصره طولانی شد و شاه رستم دریافت مقاومت در برابر لشکریان شاه اسماعیل که اینک تمام خاک ایران را به تصرف درآورده بودند؛ امری بیهوده و خارج از حزم و تدبیر است، ناگزیر به مصالحه گشته امان طلبید. امرای مذکور به شاه رستم اطمینان دادند چنان که شخصاً نزد شاه اسماعیل آید، مورد لطف و بخشش وی قرار خواهد گرفت. بنابراین شاه رستم با چند تن از ریش سفیدان به همراهی سرکردگان سپاه اعزامی به سوی اردوی شاه اسماعیل که اینک پس از فتح خوزستان در شوشتر مستقر شده بود، رفتند.هنگامی که شاه رستم به حضور شاه اسماعیل رسید مورد پذیرایی گرم و صمیمانه ی شاه اسماعیل قرار گرفت.

 شاه رستم اتابک لر با لهجه لری و با لحنی شیرین شروع به ستایش و تمجید پادشاه صفوی نمود. سخنان شاه رستم چنان شاه اسماعیل را تحت تاثیر قرار داد تا آنجا که به یکی از سردارانش دستور داد ریش شاه رستم را جواهر و مروارید بگیرند و قاب مرصعی برای ریش او بسازند. شاه رستم مدت ها بدین هیئت در میان اردو رفت وآمد می کرد و سپس مجدداً به حکومت لرستان منصوب و روانه لرستان شد.

 

تصویری از شاه رستم با دستار سفید و ریش بلند در حضور شاه اسماعیل صفوی.این  تصویر مینیاتوری، تنها تصویر بجای مانده از اتابکان لرکوچک می باشد که در کتاب «جهانگشای خاقان» آمده است.

از رویدادهای مهم سال های پایانی زندگانی شاه رستم، جنگ مشهور چالدران است. این جنگ که در سال 920 هجری قمری میان شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم(اول) پادشاه عثمانی روی داد، سرانجام به شکست قوای ایران انجامید. مطابق نوشته ی «اشتن متز» نویسنده ی کتاب «سلطان سلیم»عشایر لر در جنگ چالدران حضور فعالی داشته و رشادت های زیادی نشان دادند. مؤلف مذکور، می نویسد سربازانی که تحت فرماندهی «ساروبیره» کُرد خدمت می کردند همه لر و کرد بودند و در بین آنها سربازان لر عشایر(قلاوند، سگوند و اسباوند) دیده می شدند. سلاح سربازان لر چوب و شمشیر و فلاخن بود و در به کار بردن چوب در میدان جنگ خیلی مهارت داشتند.

به رغم تمامی این جان فشانی ها که در جنگ چالدران صورت گرفت همان گونه که پیش تر گفته شد، این جنگ در نهایت به نفع ترکان عثمانی تمام شد و سلطان سلیم پس از این پیروزی فتح نامه های متعددی به فارسی و ترکی به حکام و رؤسای کُرد و سلطان مراد آخرین فرد سلسله ی آق قویونلو و شاه رستم حاکم لرستان فرستاد و ضمن اظهار برخی مطالب ناروا با شرح و بسطی مبالغه آمیز چگونگی این مصاف را در این فتح نامه ها مذکور داشته از این غلبه و پیروزی با غروری بسیار به خود بالیده است.

 


یورش های تیمور لنگ به لرستان

«یورش های تیمور لنگ به لرستان»

نگاهی به زندگانی تیمور

تیمور لنگ در سال 1336 میلادی در قبیله ای از قبایل ترکستان متولد شد. او پسر یکی از مالکان مشهور ناحیه کش از توابع سمرقند بود. در زمان جنگ های قبیله ای رشادت فراوانی از خود نشان داد که منجر به ازدواج وی با دختر یکی از بزرگترین خانات ترک شد. ازدواجی که وی را به رویای همیشگی اش رساند. یعنی تبدیل شدن به قهرمان رویاهای خود یعنی چنگیز. او قبایل ترک آسیای میانه را متحد کرد و تمام آن مناطق را فتح نمود.در خوارزم فرمان قتل عام خوارزمیان را صادر کرد.تیمور پس از فتح آسیای میانه به ایران لشگر کشید. پس از قتل عامی هولناک در هرات از سر کشته شدگان مناره ساخت بلافاصله توس و نیشابور را فتح و مازندران و گیلان را اشغال کرد.از آنجا قصد آذربایجان کرد و پس از تصرف آذربایجان قفقاز ارمنستان و کردستان به لرستان لشگر کشید. تیمور اصفهان را نیز فتح کرد و فرمان به کشتار مردم این شهر داد. منابع زمان وی هزاران کودک یتیم و بی پناه اصفهانی که تیمور ایشان را «خاک نشینان» می خواند گزارش می کند. پس از قتل عام اصفهان تیمور به اصفهانی های بازمانده دستور داد اجساد سربازان مقتولش را خاک کنند.شیراز با درایت شاعر بزرگ شهر خواجه حافظ از قتل عام نجات یافت. تیمور بعدها پس از فتح و قتل عام در هندوستان، مسکو را نیز فتح کرده و به آتش کشید. حمله تیمور به خاک عثمانی نتیجه داد و خلیفه عثمانی اسیر تیمور شد. بعدها او مملوکین مصر نیز را به زانو در آورد.کاتبانِ درکاب تیمور از وی چهره هولناکی به تصویر کشیده اند. مردی بیرحم که در راه کشورگشایی از قتل عام هراسی نداشت و خون خلق را براحتی بر زمین می ریخت.با اینحال تیمور مردی شاعرپیشه و ادب دوست نیز بود.تمام قرآن را از بر داشت و آن را را از آخر به اول می خواند .او حنفی مذهب بود. نمازش جز در میدان جنگ قضا نمی‌شد و هنرمندان و صنعتگران را تا زمانی که در رکابش بودند می‌نواخت.می‌گویند اگر نام یکی از ده‌ها هزار سربازش را می‌شنید همیشه بخاطر می‌سپرد. با هر دو دست شمشیر می‌زد و با هر دو دست می‌نوشت. با هر دو گوش سخنان دو نفر را مجزا همزمان می شنید و پردازش می کرد. خطی خوش نیز داشت.او در 1407 میلادی درگذشت. آرامگاه او در سمرقند مورد احترام ازبکان است.در نتیجه تحقیقات «سرگئی گراسیموف»روسی بر روی جسد تیمور ،مشخص شد که قد تیمور 170سانتیمتر بوده و تبار وی مغولی سیبریایی تشخیص داده شد که احتمال دارد ادعای نسب بردن وی از چنگیز صحیح بوده باشد.

تصویری از تیمور لنگ

تیمور در لرستان

همانگونه که اشاره شد،یکی از حوادث بزرگ و هولناک تاریخ ایران زمین، هجوم ویرانگر امیر تیمور گورکان به این سرزمین در قرن هشتم هجری قمری است.مقاومت لرها برابر تیمور منجر به یکی از غم انگیز ترین فجایع تاریخ ایران شد که روایت هولناکش در منابع دوره تیموری به خوبی آمده است.حمله ی تیمور به ایران و اثرات شوم و زیانبار ناشی از آن که اثرش از زخم چنگیزی کمتر نبود، بار دیگر پیکر تمدن ایران را که تازه می پنداشت از بلا رسته است، خرد ساخت و بر ویرانی و تاریکی افق آن سامان بیش از پیش افزود.

درآستانه ی حمله ی تیمورو بدنبال زوال حکومت ایلخانان مغول،ایران میان امیران محلی که هرکدام امیرنشینی تشکیل داده بودند، تقسیم شده بود.این حکومت های مستقل و نیمه مستقل عبارت بودند از:آل مظفر،آل جلایر،سربداران خراسان،اتابکان یزد، اتابکان کرمان،لربزرگ و لر کوچک. بدین ترتیب چیزی به نام حکومت مرکزی در ایران وجود نداشت. امیران این سلسله ها هرکدام دربار کوچکی در مناطق جغرافیایی حکومت خود داشتند که غالبا با یکدیگر در زد و خورد بودند و حوزه ی اقتدار هم را تهدید می کردند. این پراکندگی قدرت و غیبت یک حکومت مرکزی که نقش هماهنگ کننده داشته باشد با توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان، شوم ترین و هولناک ترین نتیجه را که همانا یورش خونین تیمور بود،در پی داشت.

مقارن تهاجم امیر تیمور به ایران، مَلِک عزالدین(808-750ه.ق)، شانزدهمین اتابک لر، بر لرستان حکومت می کرد.ملک عزالدین یکی از برجسته ترین و مشهورترین اتابکان لر محسوب می شود. منابع تاریخی از اوبه عنوان مردی عاقل،فاضل و نیک سرشت یاد کرده اند.مقارن با حکومت او بر لرستان و ایلام(لرکوچک) که نزدیک به پنجاه سال ادامه داشت،دو حادثه از همه چشمگیرتر است.یکی حمله «شاه شجاه»از سلاطین «آل مظفر»حاکم فارس و ممدوح حافظ شیرازی است و دیگرحمله امیر تیمور گورکان به لرستان است. در این نوشتار به ما به شرح حمله تیمور به لرستان می پردازیم.  

امیر تیمور طی حملات متعدد که به یورش های سه ساله و پنج ساله و هفت ساله شهرت دارند، دو بار لرستان را آماج تاخت وتاز خود ساخت و بسیاری از شهرها، روستاها و مردم این ناحیه را نیست و نابود گردانید.

تیمور در یورش سه ساله (790-788 ه.ق) پس از آنکه بیشتر نواحی شرقی ایران را ویران کرد رو به جانب غرب ایران و لرستان نهاد. در مورد علت حمله ی تیمور به لرستان صاحب روضه الصفا می نویسد:

«پیش از این به سمع اشراف اعلی رسیده که ملک عزالدین حاکم لر کوچک، قافله ی حجاز را که از لرستان عبور می کرده اند و اموال ایشان برده و در خاطر خطیر رسوخ یافته بود که به وقت فرصت انتقام حجاج از وی بکشد».

البته اظهار چنین دلیلی اگر چه با توجه به شرایط آن زمان امر بعیدی به نظر نمی رسد، ولی علت اساسی حمله ی تیمور به لرستان را باید در عدم اطاعت ملک عزالدین از فاتح مستید و شرکت در ائتلاف حکام غرب ایران به رهبری سلطان احمد جلایری دانست. چنانچه این نکته به صراحت در نامه ای که سلطان احمد جلایری به سلطان مراد عثمانی نوشته است قید شده است.

به هرحال به رغم آنچه در مورد علت حمله ی تیمور به لرستان گفته شد، فاتح بزرگ در سال (788ه/ 1388م) به لرستان یورش آورد و ملک عزالدین را در قلعه ای نزدیک بروجرد موسوم به «رومیان» غفلتا دستگیر کرد. «ابن عربشاه» جریان اسارت ملک عزالدین را چنین نقل می کند:

«تیمور گرداگرد آن قلعه را بگرفت و نائبش را به حصار افکند، صاحب قلعه را مرد و اسباب نبرد مهیا نبود و کمک افزاری نداشت، چون مرد متوکل نشسته و بلا از جایی که گمان نداشت، فرا رسیده راه تدبیرش بسته بود ناگزیر سر به اطاعت فرو آورد و زینهار خواست و از قلعه به زیر آمده عنان خویش بدو سپرد».

به دنبال این جریان تیمور، ملک عزالدین را به سمرقند و پسرش سیدی احمد را به شهر اندکان (بین سمرقند و چین) و کارگزاران او را به سر حدات ترکستان تبعید کرد. سپس سراسر لرستان را به تصرف درآورد.

در کتاب «تاریخ حزین» چگونگی حمله تیمور به لرستان و درگیری او با ملک عزالدین به شرح و تفصیل بیشتری، چنین نقل شده است:

«تیمور پس از گشودن فیروزکوه و بیهق به سوی ری سرازیر شد، آن شهر را برای همیشه ویران کرد، آنگاه به سوی قم حرکت کرده دژ گیو را تسخیر نمود، سپس به سوی بروجرد جنبش کرد و در تاریخ جمعه غُره ی ربیع الاخر سال 788 به پشت دروازه های بروجرد رسید.(ملک) عزالدین که با فرمانروایان عراق هم پیمان و نیرویی داشت راضی نشد که فرمانبردار امیر ترک شود، پس خود را با همه ی قوا از داخل لرستان بیرون کشیده و در بروجرد تمرکز داد. در نزدیکی شهر نزاع سختی درگرفت که نهایتا شکست بر لرها افتاد و به طریق جنگ و گریز به سوی خرم آباد عقب نشینی کرد، تیمور هم بر شدت حمله افزود و راه اتابک را به خرم آباد بست، وی از روی ناچاری از جنوب رودِ سیلاخور خود را به قلعه رومیان رسانید، تیمور هم قلعه را محاصره کرد، سرانجام با دادن امان، عزالدین اتابک لر با فرزندش سیدی احمد را از قلعه بیرون کشید، عزالدین را به سمرقند و سیدی احمد را به اندکان تحت نظر روانه نمود، آنگاه به شهر (بروجرد) سرازیر شد، اما مردم تسلیم نشدند و پس از مدتی مقاومت شهر گشوده شد و تیمور دستور قتل عام صادر کرد، پس از فتح و قتل عام شهر، تیمور مردی به نام سیف الدین قلدانش را حاکم و خود به سوی خرم آباد حرکت کرد».

تیمور پس از رسیدن به خرم آباد، آنگونه که مولف«روضه الصفا» نگاشته است:

«حکم کرد تا آتش نهب و غارت در آن حوالی زدند و قلعه ی خرم آباد(فلک الافلاک) را مسخر ساخته ویران گردانیدند و اکثر لران را به دست آورده از پای درآوردند».بنا به نوشته مولف کتاب «جبیب السیر»، در این تهاجم، تیمور «خرم آباد را غمکده گردانید».

همچنین در تسخیر خرم آباد آمده است که«خواجه علی موید» آخرین امیر سربداران خراسان نیز که در این زمان در رکاب تیمور بود، در تاریخ 788ه.ق در خرم آباد لرستان در ضمن جنگی تیر خورده وفات یافت و سلسله ی سربداری با قتل او به پایان رسید.

به دنبال این یورش سهمناک، بعد از آن که سه سال از تبعید یه به سخن درست تر از زندانی بودن ملک عزالدین و پسرش سیدی احمد سپری شد، به دستور تیمور درقبال پرداخت مالی فراوان آزاد شدند و ملک عزالدین دوباره به حکومت لرستان منصوب گشت، ولی او دست از ماجراجویی برنمی داشت و پیوسته به نواحی اطراف، خصوصا همدان دست اندازی می کرد. همین اعمال و رفتارهای سرکشانه ملک عزالدین موجب تهاجم دیگر تیمور به لرستان را فراهم آورد.

 

قلعه خرم آباد(فلک الفلاک)که به دست امیر تیمورافتاد

تیمور در یورش دوم خود،موسوم به یورش پنج ساله(794ه.ق) مجددا برای خواباندن طغیان هایی که در ایران برخاسته بود به این سرزمین رهسپار شد. وی چون شنیده بود که ملک عزالدین دوباره عاصی شده سر به اطاعت فرو نمی آورد. مجددا به لرستان لشکرکشی کرد. امیر تیمور پس از آنکه بروجرد را تسخیر کرد، به طرف خرم آباد مرکز حکمرانی ملک عزالدین روانه شد. ملک عزالدین چون توان مقابله با لشکریان تیمور را در خود نمی دید، ناچار رو به گریز نهاد. تیمور شب را نزدیک خرم آباد اردو زد و فردای آن روز گروهی از سپاه خود را برای تصرف خرم آباد تعیین کرد، دسته هایی نیز برای سرکوب یاغیان به اطراف و جوانب گسیل داشت و پسرش «میرانشاه»را به تعقیب ملک عزالدین فرستاد و خود به سوی شوشتر عزیمت کرد و در طول راه، کشتار و خرابی بسیار کرد. میرانشاه نیز که به دنبال ملک عزالدین رفته بود، چون شنیده بود ملک عزالدین به قلعه ی«منگره»یکی از قلاع صعب العبور بالاگریوه پناه جسته، بدان سو روانه شد، ولی در آنجا اثری از وی مشاهده نکرد،پس به ناچار به سوی تیمور بازگشت و در نزدیکی رودخانه «زال» به او پیوست.

پس از گذشت این طوفان سهمناک و تصرف فارس و بغداد و آذربایجان به دست تیمور، به نظر می آید ملک عزالدین که دیگر دریافته بود تمامی سرزمین ایران به تصرف تیمور درآمده و متحدانش را نیز از دست داده است، ناگزیر سر به انقیاد تیمور فرود آورد و پذیرفت که سالیانه مالیات قلمرو خود را بطور کامل بپردازد. ملک عزالدین حتی در لشکرکشی تیمور بر ضد «بایزید» سلطان عثمانی شرکت کرد، ولی پسرش سیدی احمد تحت هیچ شرایطی حاضر به تمکین و فرمانبرداری از تیمور و عمال و کارگزارانش نبود و یاغی در کوه ها به سر برد و مانع از رسیدن مالیات لرستان به دیوان تیمور می شد. این عمل خشم محصل مالیاتی تیمور (باسقاق) را که ملک عزالدین همچون حاکمی پوشالی، بی اختیار در دست وی قرار داشت، برانگیخت و نسبت به ملک عزالدین به سبب رفتارهای پسرش بی حرمتی های زیادی روا داشت. سرانجام خشم محصل مالیاتی تیمور به اوج رسید تا آنجا که دستور داد پوست ملک عزالدین را کنده و پر از کاه سازند و به نزد تیمور که در سلطانیه اقامت داشت بفرستند. به دستور تیمور پوست پر از کاه ملک عزالدین را برای درس عبرت دیگران به مدت یک هفته در بازار شهر سلطانیه به دار آویختند.

پانوشت

جهت اطلاع بیشتر در باره اتابکان لرستان و حمله تیمور رجوع شود به کتاب اتابکان لرکوچک تالیف سعادت خودگو،خرم آباد ،انتشارات افلاک1387.


گفتگوی حاج سیاح محلاتی و ناصرالدین شاه درباره لرستان

گفتگوی حاج سیاح محلاتی و ناصرالدین شاه درباره لرستان

یکی از شخصیت های مشهور ایران در دوره قاجار«حاج محمدعلی محلاتی» معروف به حاج سیاح است.حاج سیاح در زمان ناصرالدین شاه به مناطق مختلف دنیا از جمله 75شهر اروپایی و کشور امریکا ،روسیه ،چین و ژاپن مسافرت کرد.سفر اروپایی او 18سال بطول انجامید.اوبه چند زبان خارجی از جمله انگلیسی،فرانسه روسی،عربی،ایتالیایی سخن می گفت و در خلال این مسافرت ها با شخصیت هایی چون گاریبالدی،تزار روسیه،امپراتور بلژیک،رئیس جمهور امریکاو...دیدار و گفتگو کرده است در واقع حاج سیاح نخستین ایرانی بود که در دوره معاصر توانست بخش عمده کشورهای غربی را از نزدیک مشاهده کند.او همچنین به بسیاری از شهر ها و مناطق ایران مسافرت کرد و از نمای نزدیک اوضاع کشور را مشاهده کرد.حاج سیاح، شرح مسافرت های خارج و داخل کشور را در دو کتاب «خاطرات حاج سیاح (دوره خوف و وحشت)» و دیگری سفرنامه حاجی سیاح محلاتی آورده است.

اودر کتاب خاطرات خود که شرح مشاهداتش از شهر ها و مناطق مختلف ایران وهمینطور تحولات تاریخی ایران است، ضمن مسافرت به لرستان و دیدارش از پشتکوه(ایلام) و پیشکوه(لرستان) اطلاعات جالبی درباره وضعیت سیاسی و اجتماعی این مناطق، در دوره ناصرالدین شاه روایت می کند.از این رو، کتاب خاطرات حاج سیاح، یکی از منابع مهم درباره دوره قاجار به شمار می آید.در این سفرنامه او ضمن گشت و گذار به مناطق مختلف ایران، اوضاع سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی ایران را در عهد حکومت قاجاریه به تصویر می کشد .از آنجایی که او پیش از مسافرت به ایران از بسیاری کشورهای غربی دیدن کرده بود و از نزدیک شاهد پیشرفت های صنعتی و علمی و همین طور نظم ، قانونگرایی، رفاه و آزادی مردم این کشورها بود،وقتی از مناطق مختلف ایران تحت حاکمیت دولت قاجار دیدن می کند، همه جا از استبداد، فقر، ناامنی، ناآگاهی مردم ،سودجویی و بی تفاوتی دولتمردان نسبت به توسعه و آبادانی کشور شکوه می کند و اشک تاثر می ریزد .او در جایی از کتاب می نویسد:

«...ابدا کسی را ندیدم به یک کلمه دلسوزی بحال رعایا کند یا نظری به آینده اوضاع ایران بیفکند.عجبا! یک ملت و پایتخت یک دولت یکنفر از جغرافی عالم و احوال بنی آدم و ترقیات امم خبر ندارد،یک روزنامه نیست که مردم را آگاه کند،یک نفر آزاد نیست در خیر عموم حرف زند،یک نفر نیست بی تملق و مداهنه و ملاحظه باشد.واقعا کسیکه اوضاع ممالک را دیده در چنین جایی زندگانی بر او ناگوار است.»(خاطرات حاج سیاح،1359،ص201)

انتقادهای حاج سیاح محلاتی نسبت به نظام سیاسی قاجار و دوستی او با سید جمالدین اسدآبادی سرانجام به زندانی شدن او منجر شد.او درجریان انقلاب مشروطیت نقش مهمی داشت و در روشنگری و بیداری مردم ایران رنج های بسیاری متحمل شد.

 با توجه به آنچه گفته شد،حاج سیاح محلاتی در سال 1259خورشیدی یعنی 133سال پیش، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به لرستان آمد. پیش از مسافرت به لرستان از کرمانشاه دیدن کرد وسپس از راه هرسین به لرستان آمد.او در ابتدای ورودش به لرستان از اوضاع طبیعی و جغرافیایی لرستان بسیار تمجید و تحسین کرده و حتی آن را با سرزمین آمریکا مقایسه و از آبادانی و ثروت و تمدن این منطقه در گذشته یاد می کند .او لرستان را جزو بهترین اماکن ایران و بلکه آسیا می داند ولی باز مثل دیگر مناطق ایران ، از فقر و فلاکت و ظلم حکام و ماموران قاجار شکوه و گلایه سر می دهد.او بدون آنکه به دلایل واقعی دزدی و شرارت ایلات لرستان که در دوره قاجار به دلیل سوء مدیریت و بی برنامگی حکام قاجار و گرفتن مالیاتهای گزاف و جنگ های شاهزادگان قاجار با یکدیگر به این روز افتاده بود، اشاره صریحی داشته باشد،از اینکه چنین سرزمین پر برکتی در دست بقول خود «الوار... » که چنین سرزمینی را بایر گذاشته اند و به کار کشاورزی و زراعت نمی پردازند،متعجب می شود.او سپس اضافه می کند:

«ایران آنوقت بحالت قدیم بر می گردد و محسود عالم می گردد که تمام این ایلات خلع سلاح شده و این اراضی زیر آبادی و زراعت و باغ پوشیده گشته ،شهرها و دهات انشاء گردیده،اهالی لذت علم و تربیت و تمدن را بیابند.»حاج سیاح سپس از از خوش اندامی لرها و جمال خوب و هیئت با رشادت آنها و همین طور از ریش های سیاه و پرپشت آنها تعریف می کند و آن را نتیجه آب و هوای این مناطق می داند.»(همان،ص234)

 حاج سیاح پس چند روز اقامت در خرم آباد،راهی تهران شد.یکی از حوادث مهم اقامت او در تهران ملاقات با ناصرالدین شاه قاجار بود که گفتگوی آنها حاوی نکات جالبی در مورد لرستان و اوضاع و احوال آن در آن زمان است.

ناصرالدین شاه در خرداد سال1259خورشیدی حاج سیاح را احضار کرد و از مسیر مسافرتش سوالاتی پرسید.ادامه مباحثه حاج سیاح و ناصرالدین شاه را از زبان خود حاج سیاح بخوانیم:

«اعلحضرت شاه احضارم فرموده از خط سیاحتم سوال کردند، بیان کردم.

-فرمود «لرستان را چگونه دیدی؟

- عرض کردم :«لرستان پیشکوه و پشتکوه را امریکای خراب دیدم»

-فرمود چطور ؟

-گفتم:«آبادی معتبر در دنیا در جاهایی شده که آب و خاک خوب و اشجار داشته ،لرستان از بهترین جاهای عالم است،جنگل و خاک خوبی دارد ولی آبها به دریا می ریزد و زمین ها بایر می ماند.»

-فرمود:«خوب بود که نکشتندت!»(همان،ص238)

 

 

تصویری از:حاج سیاح در جوانی

 

نشسته از راست: حاج سیاح محلاتی  ومیرزا رضا کرمانی در زندان ناصرالدین شاه

 

ناصرالدین شاه قاجار

 


کتاب «لرستان در روزگار آل بویه»منتشر شد.

در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد.تولستوی

 

کتاب «لرستان در روزگار آل بویه»منتشر شد  .

 

یکی از سلسله های گمنام تاریخ ایران، سلسله آل حسنویهhasanvih یاحسنویهhasnavih یا خاندان حسنویه برزیکانی می باشد.کتاب حاظر نگاهی دارد به تاریخ سیاسی،اجتماعی و فرهنکی لرستان در دوران حکومت این خاندان بر لرستان که مقارن با قرون چهارم و پنجم هجری قمری است.این قرون همچنین مصادف با حکومت آل بویه در نواحی غربی ایران است.در خلال این دوره، درمناطق غربی ایران یعنی استان های امروزی لرستان،کرمانشاه،ایلام و بخش هایی از خوزستان و همدان سلسله ای روی کارآمدکه در تاریخ، به خاندان حسنویه شهرت دارد.این دوره از تاریخ لرستان را باید «عصرطلایی»لرستان نامید.در این دوره، ده ها اثر تاریخی همچون پل دختر، پل کلهر، پل گاومیشان، پل کشکان،پل کاکارضا،مساجد ،قلعه ها، آرامگاها، قنات ها و آب انبارهاو... به یادگار مانده که امروزه جزو شاهکارهای هنر معماری ایران محسوب می شوند.علاوه بر این،از نظرفرهنگی این سلسله نخستین دولت شیعه مذهب در غرب ایران می باشدکه تاثیرات مهم وژرفی در ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مناطق تحت نفوذ خود بجای نهاده است.مرکز حکومت این سلسله شهر خرم آباد بود که در آن زمان شهر شاپورخواست نامیده می شد.

کتاب« لرستان در روزکار آل بویه»در قطع وزیری توسط انتشارات سیفا منتشر شده است.علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ ایران و لرستان می توانند این کتاب را از کتاب فروشی های سطح شهر خرم آباد تهیه نمایند.

دیگر آثارنویسنده عبارتند از:

1-اتابکان لرکوچک

2-لرستان در عهد قاجار

3-قلعه فلک الافلاک(دژ شاپورخواست)  

4-لرستان در انقلاب مشروطیت

 

 

 

 


لرستان ،جغرافیا و فرهنگ

درآمدی برتاثیر عوامل جغرافیایی در شکل گیری بافت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی لرستان

اصولا برای آنکه بخواهیم درباره مردمی بحث کنیم و آنان را بشناسیم، ابتدا باید محل و موقعیتی را که بر روی کره زمین اشغال کرده اند، بشناسیم. چرا که شناخت اوضاع و احوال طبیعی سرزمین هر قومی ، اولین قدم برای مطالعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی آن قوم محسوب می شود.وقتی به اقوام و ملل مختلف بر روی کره زمین نگاه می کنیم تفاوت زیادی میان خصوصیات نژادی از قبیل چهره، قد، رنگ مو، رنگ چشم، رنگ پوست،خلق وخو و  همین طور در نوع خوراک ،پوشاک ،مسکن و فرهنگ آنها مشاهده می کنیم.این تفاوت ها حتی در نوع پوشش گیاهی ،جنگلی وحیوانی مناطق مختلف دیده می شود. مردمی که در مناطق جنگلی زندگی می کنند تفاوت زیادی با مردم بیابانی دارند و مردم که در کوهستان زندگی می کنند با اقوامی که درکناردریا یا مناطق قطبی بسر می برند از هر نظر متفاوتند.

بسیاری از دانشمندان علوم اجتمایی ریشه بسیاری از این اختلافات و تفاوت ها را ناشی از شرایط اقلیمی و جغرافیایی چون آب و هوا، پستی و بلندی، جریان رودها و وزش بادها و...می دانند.به عقیده «مونتسکیو»هر آب و هوایی ایجاد کننده تمدن بخصوصی است.او با ارسطو همداستان می شود که تمدن های درخشان و پیشرفته در مناطق معتدل ظهور می کنند،مردم مناطق کوهستانی خشن و بی رحمند و ساکنین مناطق گرم تنبل و کم جنب و جوش هستند(زرین کوب،  1377  ،ص74).ابن خلدون نیزاظهار میکند:«باید دانست که تفاوت عادات و رسوم و شئون زندگی اقوام و ملت ها در نتیجه اختلافی است که در شیوه معاش خود پیش می گیرند.»(شیخ،1369،ص47)

«ویل دورانت» درباره نقش جغرافیا بخصوص رودها درپیدایش تمدنها می نویسد که؛ جغرافیا بستر و زادگاه تاریخ است،مادر و پرورنده آن است.آب جوهر هستی بخش تمدن هاست.مصر هدیه نیل بود.هند دخترسند و براهماپوترا وگنگ بود،آلمان در امتداد رودهای راین والب و فرانسه در کناره های رودهای رن و لوار وسن پدید آمدند.(ویل دورانت،ص11)

بطور کلی هرچه به گذشته برمی گردیم، دامنه تاثیر جغرافیا بر جوامع بشری، بیشتر و گسترده تر می شود و هرچه بسوی آینده پیش می رویم با پیشرفت علم و فن آوری های جدید، از تاثیر عوامل جغرافیایی کاسته می شود.در گذشته انسان مقهور طبیعت بود ولی انسان امروزی با کمک علم و تکنیک، طبیعت را فرمانبردار خود کرده است.انسان امروزی بیابان ها را آبیاری می کند ،بر رودها سد می بندد و کوه ها را از جا برمی کند.ولی با همه این احوال شرایط اقلیمی و جغرافیایی هر قوم و ملتی اولین ومهمترین عامل شکل دهنده تاریخ و فرهنگ و اقتصاد هر ملتی محسوب می شود واز این رو برای آنکه به ریشه های فرهنگی یک قوم و ملتی پی ببریم، ناچاریم در وهله نخست محیط جغرافیایی آنان را بشناسیم به سخن دیگر هر گاه بخواهیم فرهنگ یک سرزمینی را مورد مطالعه قرار دهیم، از پل جغرافیا باید عبور کنیم.

در ارتباط با تاثیر جغرافیا بر مردم لرستان چند در وهله نخست چند سوال به ذهن خطور می کند:

1-جغرافیای لرستان دارای چه ویژگی هایی است؟

2- جغرافیایی لرستان چه تاثیری برتاریخ،فرهنگ و اقتصاد آنها گذاشته است؟

3-دامنه تاثیر عوامل جغرافیایی امروزه تا چه اندازه است؟

بدیهی است پاسخ به این سوالات نیازمند نوشتن تحقیقی جامع است ومحدوده اندک این فضای مجازی این مجال را از ما می گیرد.بنابراین ما در اینجا به اخصار به به گوشه ها و زوایایی از سوالات بالا اشاره خواهیم کرد وما بقی را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.

با توجه به آنچه گفته شد باید گفت؛ مردم لرستان نیز مانند سایر اقوام جهان، همواره در طول تاریخ تحت تاثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی منطقه خود قرار داشته اند.از این رو اولین قدم برای شناخت مردم زاگرس ایران بخصوص مردم لرستان آشنایی با محیط جغرافیایی آنان و تاثیر این محیط برزندگی این مردم می باشد  .در واقع کلید فهم مردمان زاگرس نشین، شناخت سلسله جبال زاگرس است.

از نظرموقعیت جغرافیایی ،لرستان یکی از مناطق لرنشین است که در جنوب غربی ایران وخود ایران در جنوب غربی آسیا قرار دارد. این سرزمین کوهستانی در بخش میانی رشته کوه زاگرس ایران واقع شده است.این رشته‌کوه از کرانه‌های دریاچه وان در کردستان ترکیه آغاز شده و پس از گذشتن از استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه،همدان، ایلام، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان تا استان‌های فارس، کرمان و هرمزگان ادامه می‌یابد.رشته‌کوه زاگرس نیمى از وسعت ایران را در برمى‌گیرد. این رشته‌کوه عریض با میانگین عرضى حداقل 300 تا حداکثر 700 کیلومتر از شمال غرب تا جنوب شرق ایران امتداد دارد. برخى از قابل توجه‌ترین چین‌خوردگى‌هاى جهان در این رشته‌کوه قرار دارند.

سیستم زاگرس دربرگیرند‌ه تنوع زیستى حیرت‌آورى از گیاهان و جانوران است. زاگرس زادگاه برخى از مهم‌ترین گیاهان زراعى، علوفه‌اى و درختان میوه مثل گندم، جو، یونجه، انگور و همچنین رویشگاه 600 گونه گون و گیاهان دارویى است.رشته‌کوه زاگرس محل شکل‌گیرى و ماواى برخى از اصیل‌ترین فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى بشرى است. زاگرس بزرگ‌ترین جمعیت عشایرى جهان را در خود جاى داده است. عشایرى با سیستم‌هاى معیشتى و فرهنگ خاص که با سایر عشایر جهان متفاوت است، با کوچ‌هاى طولانى، عمودى و با گله‌هاى مخلوط بز، گوسفند، گاو، اسب و ...  رشته‌کوه زاگرس به سه بخش کاملاً متمایز شمالی، مرکزى وجنوبى تقسیم مى‌شود.لرستان در بخش مرکزی زاگرس قرار دارد.

تصویری ماهواره ای ازرشته کوه زاگرس ایران

تاثیر زاگرس برساختاراقتصادی و اجتمایی وسیاسی مردم لرستان

چین خوردگی های زاگرس در بخش مرکزی که لرستان ودیگر استان های لرنشین در آن قرار دارند به هم نزدیک و فشرده است، از این رو در این نواحی زمین های هموار کشاورزی کمیاب است و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوا و پوشش گیاهی، از قدیم الایام زندگی ساکنان آن بیشتر متکی به دامپروری بصورت گسترده وکشاورزی محدود بوده است.

زندگی متکی به دامپروری از دیرباز باعث پیدایش شیوه خاصی از نظام اجتماعی شده است که در اصطلاح بدان زندگی«کوچ نشینی» (ایلیاتی-عشیره ای) می گویند. زندگی کوچ نشینی نیز نوعی نظام اجتماعی-فرهنگی را که همانا نظام عشایری است،پدید آورده است. فرهنگ عشایری به نوبه ی خود ویژگی هایی است که متمایز کننده آنان از جوامع یکجانشین است.بطور کلی ساختار اقتصادی وفرهنگی عشایری ساده و ابتدایی است، در این فرهنگ ادبیات، باورها، آیین ها و آداب و رسوم ،ریشه در اعصار کهن دارد و دارای ساختاری ساده و عامیانه اند و سنت ها بسیار پایدارتر از دیگر اجتماعات است. انسان عشایری، مقهور طبیعت است و به دلیل فقدان علم و دانش پیشرفته مجبور است خود را با محیط سازگار کند و بدین ترتیب فرهنگ اجتماعی نیز شدیدا متاثر از طبیعت پیرامون است.

کوه های بلند زاگرس نقش مهمی در شکل گیری نظام اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مردم لرستان داشته است. کوه ها همچون سدی بزرگ، مانع ارتباط مردم این نواحی با دیگر مردم ایران بوده و از گذشته های دور نوعی جداماندگی فرهنگی و انزوای اجتماعی را بدانها تحمیل کرده است .درکتاب «تاریخ اندیشه های اجتماعی»آمده است:«مردمی که ارتباط با غیر نداشته ویا کمتر داشته باشند سکون ذهنی و اقتصادی جای پویایی فرهنگی و رونق اقتصادی را می گیرد،وقتی فرهنگ قومی در تضاد با فرهنگ غیر بومی قرار نگیرد از تحرک و زایندگی باز می ایستد و سپس نوعی نازایی اجتماعی و فرهنگی روی می دهدو چنانچه عوامل خارجی به میان نیایند اجتماع به رکود وجمود فکری دچار می گردد.»(بارنز و بکر،1375،ج1،ص48)

اینکه بسیاری از واژه های زبان فارسی میانه از ادوار پیش از اسلام تا به امروز درگویش لری ماندگار شده اند ولرها از نظر نژادی ،مردمانی با کمترین اختلاط نژادی باقی مانده اند و اینکه بسیاری از آداب ،رسوم وسنن این مردم از گذشته های دور تا به امروز پایدار بوده اند،نتیجه این جداماندگی و انزوای اجتمایی بوده است که جغرافیای منطقه بدانها تحمیل کرده است.از لحاظ ویژگی های جسمانی، زندگی در محیط کوهستانی مردمان لرنشین را مردمی فعال وپرانرژی بارآورده است.از لحاظ سیاسی نیز جغرافیای کوهستانی لرستان، سبب شده است بجز در چند دهه اخیر،در تمام تاریخ ایران، اقتدار حکومت مرکزی بر این ناحیه متزلزل بماند و دامنه نفوذ حکومت مرکزی چندان پایدار نباشد.تداوم چند صدساله سلسله هایی چون اتابکان لرو والیان مولود این قضیه است.

«ریچارد نلسون فرای»ایران شناس مشهور،درباره نقش کوه های زاگرس در تاریخ سیاسی لرستان و مقایسه آن با استان فارس می نویسد:«سرزمین کوهستانی در شمال و شرق خوزستان،همانا لرستان است که مردم آن در گذشته و اکنون با مردم دشت ها تفاوت داشته و دارند.ولی لرستان همانندفارس،دارای دشت های پهناور و طویل در میان کوه ها نبوده است.بلکه عبارت بوده از دره های خرد و تنگ با آبادی های گوناگون جدا از هم.از لرستان راههایی می گذرد که دشت ها را با فلات پیوند می دهد و این راه ها گذر گاه های دادوستد است.بدین گونه جغرافیای لرستان بر خلاف فارس ،وسیله پیوند و یکپارچگی مردم این بخش پهناور نشده است.از این جهت ،به دست گرفتن قدرت در لرستان همواره و بیشتر ظاهری بوده است.(نلسون فرای،1387،ص20)

وجود کوهای بلند و پر برف در مناطق شمالی لرستان، سرچشمه رودهای زیادی در لرستان بوده است.فقدان رودخانه های بزرگ و پر آب همچون می سی سی پی ،دانوپ،نیل،دجله و فرات و...آنگونه که در آفریقا، اروپا و آمریکا دیده می شود، از عوامل مهم در ساختار زندگی و فرهنگ مردم لرستان به شمار می آید.در لرستان، به جز رودخانه سیمره و شاخابه های آن، رودخانه پر آب دیگری به چشم نمی خورد. رودهای لرستان، اغلب فصلی بوده در عمق دره ها پرتلاطم جریان دارند ودرگذشته بدلیل عدم تکنولوژی ،بجز کرانه رودها چندان برای زراعت مناسب نبوده اند.این رودها همچنین نقش موثری در حمل و نقل ،داد و ستد و ارتباطات نداشته اند. بنابراین این رودها نقش چندانی در اقتصاد منطقه ایفا نکرده اند.ولی با همه این احوال در کنار همین رودخانه ها است که نخستین تمدن های اولیه ایران ولرستان ظهور کرده اند و شهرها و آبادی ها شکل گرفته اند.

 

نمایی از اشترانکوه بلندترین قله لرستان

شرایط مساعد آب و هوایی در زاگرس ایران در دوران پیش از تاریخ سبب جذب انسان های پیش از تاریخ به منطق مرکزی زاگرس شده است.وجود رودها و چشمه های فراوان،آب و هوای معتدل،تنوع حیوانی و گیاهی همه در این فرایند دخیل بوده اند. به اعتقاد «گیرشمن» باستان شناس فرانسوی «انسان های پیش از تاریخ ایران اغلب در نواحی کوهستانی ایران یعنی در کوه های بختیاری و لرستان سکنی داشته اند.» (گیرشمن،1368،ص10).شواهد باستان شناسی نشان می دهد که اولین نشانه های انقلاب کشاورزی در دره های زاگرس مرکزی ایران یافت شده است.آنگونه که باستان شناس مشهور«فرانک هول» می نویسد؛انسان های شکارورز بین 40 تا 60هزار سال پیش در شکاف کوه های این ناحیه می زیستند وطی مراحل تدریجی تکامل از حدود10هزار سال پیش با اهلی ساختن بز و میش و کشف دانه هایی چون جو و گندم،منشا انقلابی بزرگ در خاور میانه شدند که بتدریج دامنه آن به اروپا رسید.(هول،1359،ص12)این تحول بزرگ را انقلاب کشاورزی می نامند.دکترامان اللهی بهاروند در کتاب اخیر خود با عنوان«تاثیر فرهنگ بر انسان وطبیعت»معتقد است؛ انقلاب کشاورزی نخستین بار در خاورمیانه در حدود 12هزار سال پیش رخ داده و آن را باید یک انقلاب نامید زیرا انسان برای اولین بار پس از گذشت چند میلیون سال توانست غذا تولید کند.به اعتقاد او انقلاب کشاورزی یا به تعبیر «گوردون چایلد»انقلاب نوسنگی را باید زیر بنای تمدن جدید کنونی دانست.به طوری که پیدایش تمدن و شهرنشینی مرهون این انقلاب است.زندگی کوچ نشینی متکی به دام داری از دیگر رویدادهای مربوط به انقلاب نوسنگی است. کهن ترین اردوگاه کوچ نشینان باستان در جنوب اندیمشک و در شرق پل کرخه بوده است.(امان اللهی بهاروند،1393،ص77)

«گیرشمن»محقق فرانسوی در مورد تاثیر عوامل طبیعی و به ویژه تاثیر پراکندگی آب بر قوم ایرانی، مطلبی نگاشته که کاملا درباره مردم لرستان صادق است، وی می نویسد:«قوم ایرانی کمتر از اقوام مصر و بین النهرین متراکم شده اند.اوضاع طبیعی، همچون پراکندگی آب در هر دره و دشت، موجب نوعی استقلال در هر ناحیه و حتی در هر دره گردیده به طوری که آثار آن هنوز از بین نرفته است، این است علت آنکه ایران شامل چندین قبیله بدوی، نیم بدوی و خانه نشین بوده و هنوز هم هست که لهجه ها، اطوار و عادات خود را حفظ کرده اند».(گیرشمن،1368،ص119)

به طور کلی، زندگی مردم لرستان در میان کوه های بلند زاگرس، رودهای خروشان، دره های عمیق و نوسانات شدید آب و هوایی سبب شده است تا گونه خاصی از زندگی در این ناحیه شکل بگیرد که تا اندازه ای مشابه دیگر اقوام کوهستانی ایران همچون کردها، بختیاری ها، ترک ها و... باشد و از سوی دیگر تا اندازه ای متمایز کننده آنان از اقوام منطقه بیابانی و نیمه بیابانی ایران همچون اصفهانی ها، یزدی ها، کرمانی ها، سمنانی ها و ... باشد. این تمایز هم در خلق وخو و هم در ویژگی های جسمی و نژادی کاملا هویداست.طبیعت مردم بیابان نشین ایران، بر حسب جغرافیای زیست خود، طبیعتی آرام، صبور و خویشتن دار است ولی سرشت و طبیعت مردم کوه نشین سرشتی سرکش، ناآرام و افراطی است.این خصوصیات در بین تمامی جوامع کوه نشین دنیا دیده می شود در واقع آنچه باعث اشتراک فرهنگی ما با با دیگر اقوامی چون کردها شده است چیزی جز اشتراکمان در محیط جغرافایی نیست به سخن دیگر زاگرس وجه اشتراک ما با دیگر اقوام زاگرس نشین است. در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی فرصت های گرانبهایی برای ایجاد شهرها، توسعه تجارت و ارتباطات فراهم شده ولی در نواحی کوهستانی چنین فرصت هایی بسیار اندک بوده است.در محیط کوهستانی برای ادامه زندگی پیوسته باید با انسان و طبیعت در مبارزه بود. در این محیط هنر و ادبیات به سختی توسعه می یابد و روح تعاون و همکاری کمتری در میان مردم دیده می شود و تا حدودی در برابر مقررات و قوانین، طاغی و سرکشند.با آنکه آداب خارجی را به دشواری قبول می کنند ولی در نگهداری آداب و سنن تاریخی خویش مصرند. ادبیات مکتوب به عنوان یک عنصر فرهنگی در لرستان به دلیل غلبه شیوه معیشت کوچ نشینی بر زندگی یک جانشینی که این شیوه معیشت را جغرافیا بر مردم ناحیه تحمیل کرده بود، بسیار فقیر است.زندگی مبتنی بر خانه بدوشی و دامپروری به دلیل سادگی و تحرک زیاد کمتر مجالی برای پرورش احساسات ظریف و شکوفایی اندیشه داده است.در جوامع عشایری ادبیات و دیگر تجربیات زندگی نه به صورت مکتوب بلکه به صورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

موسیقی لرستان نیز الهام گرفته از جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه می باشد.تمام قطعات و آلات موسیقی لر اعم از کمانچه، سرنا، دهل و...از طبیعت لرستان بدست آمده است.کمانچه از ترکیب پوست گوسفند،موی دم اسب وچوب درخت بلوط درست شده ونغمه های شادی، شیون وحماسی الهام گرفته از بافت اجتماعی و عشایری لرستان است.

در محیط کوهستانی لرستان بلوط به عنوان یگ گونه درختی توانسته است خود را با شرایط جغرافیایی وفق دهد و گونه غالب شود.این درخت چند ماه بی آبی تابستان را بدون نیاز به آبیاری تحمل می کند .دارای چوب و میوه ای سخت است.این درخت و مشتقات بدست آمده از آن با تاریخ و فرهنگ مردم لرستان عجین است.از چوب آن برای خانه سازی و ابزار زندگی روزمره ،از میوه آن برای خوراک دام و انسان ،رنگ کردن بافتنی ها و ده ها استفاده دیگر بکار گرفته می شد.گونه های حیوانی بز و میش و اسب نیز که از هزاران سال پیش توسط انسان در این ناحیه اهلی شده اند،جایگاه خاصی در تمام شئون زندگی مردم زاگرس نشین ایران داشته اند.بدون وجود این حیوانات تداوم زندگی انسان در این ناحیه قابل تصور نیست.خوراک ،پوشاک،مسکن وحمل ونقل مردم کوهستانی ایران در گرو وجود این حیوانات بوده است.این حیوانات در باورها،اسطوره ها ،حکایت ها وضربالمثل ها وهنرها و فنون مردم جایگاه خاصی دارند که پرداختن به هر یک نیازمند کتاب قطوری است.

در چند دهه اخیر، با ورود مظاهر تمدن جدید غرب به ایران، تغییرات مهمی در اوضاع و احوال جغرافیای ایران وازجمله لرستان رخ داده و تا حدود زیادی تاسیسات جدید چون جاده، ماشین، برق، کارخانه، رادیو و تلویزیون، فرودگاه و ... سیمای جغرافیایی و اجتماعی را تغییر داده است. ولی ما هنوز همانند اروپاییان و کشورهای پیشرفته، نتوانسته ایم طبیعت را مقهور خود سازیم.در استان ما هنوز منابع آبی، بی رویه هرز می رود، از کوهها که مهم ترین منابع معدنی را در خود دارند و می توانند نقش مهمی در توسعه اقتصاد ما داشته باشند، استفاده مطلوبی نمی شود. کوه ها همچنان نقش منفی خود را به عنوان یک مانع ارتباطی حفظ کرده اند.هنوز نقاط بین شهری استان دارای راه های شوسه مناسبی نیستند.جز بخشهایی از استان که متصل به راه آهن سراسری است و آن هم از راه های کوهستانی عبور می کند،دو شهر عمده لرستان یعنی خرم آباد و بروجرد و دیگرشهرهای استان فاقد خطوط ریلی و ارتباطی مناسب هستند.باید خاطر نشان کرد در دنای امروز راه و جاده چه بصورت زمینی و چه بصورت راه هوایی و دریایی زمینه ساز توسعه هستند و یکی از ملاک های توسعه یافتگی هستند.جنگل های استان نیز که روزگاری انبوه و باشکوه بودند وزندگی مردم زاگرس بدان وابسته بود، امروزه بر اثر عوامل متعدد انسانی و طبیعی بشدت در حال انقراض هستند.با حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق در جای جای استان واستفاده سنتی از آب این چاه ها در مصارف کشاورزی بصورت آبیاری غرق آبی که نوعی آبیاری مربوط به عصر مادهاست،چشمه های استان در حال خشکیدنند.این در حالی است که امروزه آبیاری به روش های نوین قطره ای و بارانی در دنیای جدید جای خود را با روش های سنتی عوض کرده است.

 علم و فن آوری جدید، هنوز بدرستی جای خود را در میان مردم باز نکرده و به صورت فراگیر، تمام نقاط استان را دربرنگرفته است. در کنار شهرها و زندگی شهرنشینی مدرن، چادرنشینی و زندگی کوچ نشینی بدوی با پیشینه چند هزار ساله هنوز ادامه دارد و در کنار کشاورزی و دامپروری به شیوه نوین همچون گذشته شاهد کشاورزی و دامپروری به شیوه های سنتی و پیش پا افتاده هستیم.درحالی که شهرنشینان، امکان دستیابی به بسیاری از امکانات رفاهی، اطلاع رسانی، بهداشتی، تحصیلی و... یافته اند، اما هنوز بسیاری از روستاهای استان و عشایر منطقه، از کمترین امکانات برخوردارند.بدون شک این تعارض ساختاری در شیوه زندگی مردم لرستان باعث بوجود آمدن مسائل و مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری شده و می شود. چه باید کرد؟امید است با سرمایه گذاری و جلب و جذب اعتبارات بیشتر و گسترش علوم و فن آوری جدید، شاهد رونق بیش از پیش استان لرستان باشیم؛ استانی که از جغرافیای زیبا و دلکش؛ منابع طبیعی فراوان و نیروی انسانی فعالی برخوردار است.مردم چنین استانی دریغ است که در فقر و تنگدستی به سر برند و از قافله تمدن جهانی عقب بمانند.

 

موقعیت لرستان بر روی نقشه جغرافیایی ایران

پانوشت

این مقاله نخستین بار در هفته نامه گهر،صدا و سیما،1378بچاپ رسیده و هم اکنون پس از بازنگارش واضافاتی چندجهت استفاده عموم در این وبلاگ منتشر می شود.از آنجا مبحث یاد شده ودیگر مباحث این وبلاگ برای نخستین بار در حوزه تاریخ و فرهنگ لرستان مطرح می گردد،از این رو از تمامی خوانندگان و صاحب نظران درخواست می شود چنانچه نقد و نظری در خصوص مطالب ارائه شده دارند منت نهاده از طریق همین وبلاگ نظرات و دیدگاه های خود را مطرح سازند.نگارنده بر این باور است که «همه چیز را همگان دانندو همگان هنوز از مادر نزاده اند».


سرگذشت رادیو در لرستان(قسمت اول)

آنان که تاریخ می خوانند بر بام جهان ایستاده اند.(کارلایل)

سرگذشت رادیو در لرستان

در هستی هیچ چیز بی تاریخ نیست.از کهکشان ها گرفته تا کره زمین، کشورها ، شهرها، خانه ها، انسان ها و در مجموع همه اشیاء و پدیده های پیرامون ما دارای تاریخی هستند ودانستن سرگذشت هر یک لذت بخش و آگاهی بخش است. فهم گذشته ما را در درک زمان حال یاری می رساند و به ما می گوید همه پدیده های جهان در حال تکامل هستند و از سادگی به پیچیدگی می رسند.  تاریخ پیدایش و تکامل پدیده های هستی از کهکشان ها گرفته تا انسان و دستاوردهای او بر روی این کره خاکی همواره از جذابیت خاصی برخوردار بوده است. اینکه ما بدانیم منشاء پیدایش هر چیزی اعم از موجودات جاندار و بی جان در چه زمانی، در کجا و روند تکاملی آنها در طول تاریخ چگونه بوده است، برای یک ذهن جستجوگر نه تنها شیرین و  جذاب است بلکه می تواند منشا خلاقیت و ایده های نوینی نیز باشد.

با گذشتن ازپیچ این مقدمه باید گفت؛  آگاهی از پیدایش و تکامل رسانه های جمعی بویژه رادیو و تلویزیون به عنوان یکی ازدستاوردهای نوین دنیای معاصر که منشاء تحولات بزرگی در زندگی ما انسان ها شده اند و بقول«مارشال مک لوهان» marshal McLuhanجهان را به صورت یک دهکده در آورده اند،  بسیار جالب و خواندنی است.  ما در این پژوهش به اختصار به تاریخ پیدایش این رسانه در غرب و ورود آن به ایران و استان لرستان و سیر تحولات آن سخن خواهیم گفت و به برخی واکنش های مردم در قبال این پدیده نوین غربی اشاره خواهیم کرد.   

پیدایش رادیو در غرب

پژوهش های مستمر جمع کثیری از دانشمندان کشورهای غربی در قرون هیجدهم و نوزدهم بر روی امواج الکترومغناطیس سرانجام منجربه اختراع رادیوشد. در سال 1867، جیمز کلارک ماکسول، که در دانشگاه کمبریج به تدریس اشتغال داشت، امواج الکترومغناطیسى را کشف کرد. حدود 20 سال بعد هنریش هرتز، فیزیک‌دان مشهور آلمانی، دنباله بررسى‌ها و تحقیقات ماکسول را گرفت و دریافت که امواج الکترومغناطیسى با سرعت نور در فضا پخش مى‌شوند. وى در لابراتوار خود، براى نخستین‌بار، آنچه را که امواج هرتز نامیده مى‌شود - و بعدها به امواج رادیوئى نیز شهرت یافت - پدید آورد  . گام بعدى توسط دانشمند ایتالیایى کالزچى اونستى برداشته شد و متعاقب آن، ادوارد برنلى فیزیک‌دان فرانسوى با بهره‌گیرى از قابلیت هدایت و اشاعه ذرات، دستگاه اولیه پخش امواج الکتریکى و مغناطیسى را ساخت. چندى بعد اولیورلاج و راتر فورد فیزیک‌دانان انگلیسى موفق شدند به‌وسیله امواج، از راه‌دور با هم ارتباط برقرار کنند  .سرانجام، نوبت به مارکنى رسید تا گام اصلى و نهائى را بردارد، در سال 1894، وى به‌‌دنبال مطالعه رساله‌‌اى درباره امواج الکترومغناطیسى که هشت سال پیش از این تاریخ به وسیله هرتز کشف شده بود ،به این اندیشه افتاد تا از امواج مذکور براى انتقال پیام استفاده کند. یک سال بعد، او یک دستگاه تلگراف بى‌سیم تعبیه کرد که نوسان‌گر هرتز، فرستنده و کوهرر برانلی، گیرنده? آن بود. مارکنی، سپس درصدد برآمد تا دستگاه خود را اصلاح کند و فرستنده‌ها و گیرنده‌هایى مستقل‌تر و کارآمدتر تهیه کند تا کار ارسال و دریافت پیام با سهولت بیشترى صورت پذیرد مارکنى به‌تدریج کوشید تا ارسال پیام به مسافت‌هاى دورترى را امکان‌پذیر سازد در سال 1895 پیامى از اطاق به باغ خود فرستاد؛ بعداً پیامى به مسافت 5/1 کیلومتر مخابره کرد. چون در ایتالیا، اختراع وى مورد استقبال قرار نگرفت، به انگلستان رفت و در آنجا پیامى را تا فاصله5/14 کیلومتر ارسال داشت. در سال 1897 بار دیگر به ایتالیا مراجعت کرد و از ساحل، به یک کشتى جنگى در 19 کیلومترى پیامى مخابره کرد.  یک سال بعد، از انگلستان پیامى را به مسافت 29 کیلومترى ارسال داشت. با وجود این در انگلستان هم اختراع وى با سردى مواجه شد تا آنکه هنگام بیمارى ملکه ویکتوریا در جزیره وایت، مارکنى چگونگى حال او را به انگلستان مخابره کرد. این واقعه، موجب شهرت و رواج کار مارکنى شد و با عوایدى که از این طریق حاصل کرد توانست دستگاه‌هاى قوى‌ترى بسازد. سرانجام، در 12 دسامبر 1901 مارکنى موفق شد نخستین پیام را بر فراز اقیانوس اطلس از پالدیو (واقع در جنوب‌غربى انگلستان) به نیوفاندلند (در کانادا) ارسال دارد. این روز را مى‌توان تاریخ واقعى اختراع رادیو به‌شمار آورد  .   تا این زمان پیام‌هاى رادیویى به‌وسیله الفباى مورس مخابره مى‌شد. فسندن فیزیک‌دان کانادائى- آمریکائى قدم دیگرى در این راه برداشت و توانست امواج صوتى را بر روى امواج رادیوئى بفرستد. در 1904، در بازار مکاره سنت لوئیز، رادیو و نحوه کار آن در معرض تماشاى عموم قرار گرفت و بالاخره در سال 1909 مارکنى مشترکاً با براون به اخذ جایزه نوبل نایل شد.جنگ جهانى اول، این اختراع را به‌همراه دیگر اختراعات وارد عرصه کاربرد نظامى کرد و از رادیو به عنوان جنگ‌افزارى کمکى استفاده شد. پس از خاتمه جنگ، بهره‌گیرى از رادیو و برنامه‌هاى آن، محبوبیت بیشترى یافت و در سال 1920 ایستگاه رادیویى مارکنى به پخش برنامه‌هائى سرگرم‌کننده و تفریحى پرداخت.نخستین ایستگاها ی فرستنده پخش منظم رادیویی در سال 1920م در انگلستان به کار افتاده و پیشگام این امر، شرکت مارکونی بوده است.در جنگ دوم جهانی، آخرین نقایص رادیو برطرف شد. در جریان این جنگ غیر از رادیوهائى که در گوشه‌وکنار جهان مشغول پخش برنامه بودند، رادیو برلن، مربوط به نازى‌ها و رادیوى بی.بی.سی، سخنگوى متفقین توانستند به عنوان ابزارهاى مهم خبرى و تبلیغاتى تأثیر عمده‌اى بر روند جنگ بگذارند.با پایان یافتن جنگ دوم جهانی، رادیو رفته‌رفته ، به‌صورت وسیله‌اى همگانى در آمد. اختراع ترانزیستور و کاربرد آن در رادیو در دهه1950، این وسیله ارتباطى را با سرعت و وسعت بیشترى جهانگیر کرد؛ تا جائى که امروز هیچ نقطه‌اى از عالم را نمى‌توان یافت که از قلمرو امواج رادیوئى خارج باشد.

ورود رادیو به ایران و لرستان

پس از گسترش رادیو در غرب، در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی دستگاهای گیرنده رادیویی به تدریج به صورت قاچاق وارد کشور می شد. دستگاه های گیرنده رادیو دارای آنتن هایی بودندکه بر پشت بام منازل نصب می شد. در بسیاری مواقع این دستگاه ها توسط ماموران دولتی توقیف می شد چرا که دولت وقت فکر می کرد این دستگاه ها وسایل جاسوسی دولت های بیگانه اند. تقریبا دو سه دهه پس از رواج رادیو در کشورهای غربی دولت رضاشاه نیز در بهمن ماه سال1316 خورشیدی با تصویب هیئت وزیران تصمیم به تاسیس رادیو در ایران گرفت وبدنبال آن سفارش ساخت دستگاه های گیرنده به کارخانه تلفنکن آلمان داده شد.در اردیبهشت 1319سرانجام نخستین فرستنده رادیویی کشوردر محل بی سیم پهلوی(جاده قدیم شمیران) تاسیس شد.چون در آن زمان همه مردم دسترسی به گیرنده رادیو نداشتند، برای استفاده عموم مردم از اخبار، سخنرانی ها و موسیقی، بلند گوهایی در اماکن عمومی نصب شد.با راه اندازی رادیو سراسری کم کم حساسیت ها نسبت به این فن آوری دنیای مدرن کمتر شد و واردات گیرنده رادیو به داخل کشور رو به افزایش نهاد.

اولین گیرنده رادیویی که به لرستان وارد شد به اواخر دوره قاجار برمی گردد.بنا به روایتی غلامرضا خان، والی پشتکوه دارای یکی از این دستگاه های رادیویی بوده است. او این رادیو را از طریق مرز عراق بدست آورده بود و بعدها آن را به یکی از شخصیت های خرم آبادی هدیه داد و سرانجام از دیوانخانه یکی از خوانین ایل بیرانوند بنام «علی مردان خان »سردرآورد.در آن زمان هنوز در تهران و شهرستان ها تعداد انگشت شماری از افراد بودند که دارای دستگاه گیرنده رادیو بودند و از طریق این دستگاه ها صدای رادیو آلمان و بی بی سی را دریافت می کردند. ورود رادیو به ایران همچون سایر فن آوریهای جدید در آغاز با بهت و حیرت و واکنش های مثبت و منفی بسیاری مواجه شد. مردم لرستان نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم با رادیو آشنایی چندانی نداشتند ولی از این پس کم کم دستگاه های رادیویی با اندکی تاخیر نسبت به تهران وارد شهرهای استان شد.

بنا به نوشته «حمید ایزدپناه» مقارن با جنگ جهانی دوم (1320ه.ش) در شهر خرم آباد تنها چهار دستگاه گیرنده رادیو وجود داشت. این دستگاه ها متعلق به افراد سرشناس شهر همچون رئیس ژاندارمری، رئیس بیمارستان لشگر و نجم الدین لرستانی فرزند شیخ عبدالرحمان لرستانی بود. مردم خرم آباد با جمع شدن پشت دیوار یا درب منازل این افراد اطلاعاتی درباره جنگ جهانی دوم کسب می کردند.

گیرنده های رادیو پس از جنگ جهانی روز به روز بیشتر می شد و تعداد شهروندانی که رادیو داشتند هرروز افزایش می یافت. مردم کم کم با رادیو انس می گرفتند و ساعت ها به برنامه های مختلف گوش می کردند. دستگاه های رادیو بزرگ و برقی بود و کمتر کسی توان خرید آن را داشت. مردم در آن زمان به رادیو جعبه آواز می گفتند، زیرا اغلب از رادیو صدای موسیقی و آواز شنیده می شد. برخی از اهالی لرستان به اشتباه با توجه به شباهت آواز به اهواز و نامانوس بودن واژه آواز در گویش لری، جعبه آواز را جعبه اهواز می گفتند. مرحوم حاج روح اله قاضی زاده و نوراله لطفی در خاطرات خود نقل کرده اند که در آن زمان برای بسیاری از مردم لرستان مشکل بود بپذیرند شخصی از راه دور در حال سخن گفتن است بنابراین می گفتند، نکند شما شخصی را اجیر کرده تا در پشت این جعبه سخن بگوید. یکی دیگر از کهنسالان لرستانی نیز برای نگارنده از داستان خود درباره رادیو سخن گفت. او گفت در جوانی رادیویی خریدم و به روستایمان بردم به محض اینکه پیچ رادیو را باز کردم مادرم بشدت ترسید. موقع نهار بود مادرم مقداری از غذایی که درست کرده بود به من داد تا جلوی گوینده رادیو بگذارم.  

تصویری از یک رادیویی قدیمی

اولین تحول در رادیو(تاسیس رادیو بی سیم در خرم آباد1331خورشیدی)

تا سال 1328 مردم لرستان تنها شنونده برنامه های شبکه خارجی بودند . صدای برنامه های شبکه تهران به علت کم قدرت بودن به سختی به استان های کشور می رسید از این رو دولت تصمیم گرفت در هر استانی فرستنده های بی سیم ارتش نصب شود تا با تقویت شبکه سراسری مردم بتوانند شنونده برنامه های سراسری کشور و همین طور شنونده برنامه های خاص محلی خود باشند.از این رو در بسیاری از استان های کشور دستور نصب فرستنده های بی سیم رادیو در تاریخ های مختلف صادر شد.تاریخ نصب بیسیم رادیویی در برخی از استان های کشور بدین ترتیب بود؛آذربایجان شرقی(تبریز)1325،آبادان سال1332،آذربایجان غربی(ارومیه)1330،اصفهان1328،خراسان1327،خوزستان1336،سیستان و بلوچستان1339،فارس1329،کردستان1327،کرمانشاه1337،گیلان1326،همدان1329و در شهرخرم آباد مرکز استان لرستان در سال1328.بنا به نوشته سید فرید قاسمی؛ در4 آبان 1328خورشیدی ساعت 8 بعداظهر پس از هفته ها تبلیغات مستمر دولتی صدای سروان«منوچهر دبیرمنش» از رادیو شنیده شد که می گفت: «اینجا قلعه فلک الافلاک است؛ رادیو لرستان هر شب در این ساعت می توانید صدای لرستان را بشنوید.»این فرستنده با قدرت یک کیلو وات در قلعه فلک الافلاک کار گذاشته شد.این فرستنده اولین جوانه صدا و سیمای استان لرستان بود. نظارت بر کار برنامه های فرستنده رادیویی بی سیم در سراسر کشور به عهده ارتش بود. .از طریق این فرستنده هفته ای یک شنبه شب ها از ساعت 8 تا9 شب به مدت یک ساعت برنامه محلی پخش می شد. برنامه ها شامل موسیقی محلی، تاریخ، مباحث دینی و اطلاعیه های ارتش بود.از دست اندر کاران برنامه های بی سیم رادیویی خرم آباد می توان به آقایان آزموده، محمد رایگان (مجری)، محمد موسی تاجدینی (مجری)،رضوانی(صدابردار)اشاره کرد. دکتر حمید عیدی، عیسی جزایری و سید کاظم طاهری مجری برنامه های مذهبی بودند. .عوامل تولید برنامه های رادیو اغلب از درجه داران و افسران لشکر خرم آباد بودند.برنامه ها روز شنبه صبح در کتابخانه لشکر ضبط می شد.متن برنامه ها از کتابهای تاریخی و ادبی موجود در کتابخانه انتخاب می شد.برنامه پس از باز شنوایی و تایید فرمانده ارتش روی آنتن می رفت.بنا به خاطرات «محمد موسی تاجدینی» سرهنگ بازنشسته ارتش و از مجریان رادیو بی سیم خرم آباد؛در سال1337خورشیدی تنها 30درصد مردم خرم آباد دارای گیرنده رادیویی بوده اند.او نقل می کند«در آن زمان ما با نوجوانی که صدای گرم ،گیرا ،جذاب و ماندگاری داشت آشنا شدیم.وی همان رضا سقایی معروف است که بعدها توانست پله های موسیقی محلی را طی کند.»

 دکترحمید عیدی که در آن زمان در رادیو مباحث دینی را آموزش می دادند در خاطراتش اظهار می کند: «از آنجا که برنامه ها زنده بود پس از اتمام صحبت های بنده مطرب هایی که روبروی من نشسته بودند، شروع به نواختن می کردند».

آقایان حسین سالم،حشمت الله رشیدی ، پیرولی کریمی،غلامرضا جمشیدی،علی رضا حسین خانی،شخصی معروف به کربلایی خاور از هنرمندان نوازنده آن زمان بودند که برای خوانندگی و نوازندگی به رادیو دعوت می شدند. این فرستنده بعدها با تاسیس اداره کل فرهنگ و هنر لرستان در اواسط دهه 40 تعطیل شد و تجهیزات بی سیم از بام قلعه برچیده شد.


سرگذشت رادیو در لرستان(قسمت دوم)

دومین تحول در رادیو(تاسیس فرستنده ماسور1351خورشیدی)

در 15بهمن ماه 1351 دومین تحول دررادیو صورت گرفت ودولت یک فرستنده چهارکیلوواتی در روستای ماسور دایر کرد.فرستنده ماسور در واقع گام دیگری جهت تاسیس صدا وسیمای مرکز لرستان در سال های بعد شد.

از فرستنده ماسور روزانه 9 ساعت برنامه پخش می شد که از این 9 ساعت تنها یک ساعت اختصاص به برنامه های محلی داشت و هشت ساعت دیگر صرف تقویت برنامه های سراسری می شد. پخش برنامه های محلی تا سال 1357 یعنی همزمان با انقلاب به شش ساعت افزایش یافت  .اولین برنامه ای محلی که از فرستنده رادیویی ماسور پخش شد،برنامه «لرستان را بشناسید» بود. از عوامل برنامه ساز شبکه رادیویی در این زمان می توان از منوچهر خلیقی (تهیه کننده وگوینده) اسحاق عیدی (نویسنده برنامه فرهنگ لرستان)، اسفندیار غضنفری امرایی (نویسنده)، خانم فاطمه گودرزیان (گوینده) خانم میترا فاتحی (تهیه کننده)، مجتبی عباسی (صدابردار)، علی جانی (صدابردار)، امیر ساکی (مجری خبر)، عبدالرضا پیامنی (مجری)، ابوتراب مستوفی (مدیر کل رادیو) و....نام برد. پرسنل رسمی شبکه رادیو تا پیش از انقلاب 15حدود نفر بودند. در زمینه موسیقی تا پیش از انقلاب شخصیت هایی چون پیرولی کریمی، غلام رضا جمشیدی، همت علی سالم، رضا سقایی، علی رضا حسین خانی، قورچ علی راج، حسین سالم، اختیار بنیادیان، فضل اله صفاری، فرج علی پور و.... با رادیو همکاری داشتند.

تحول دیگری که در سال 1351 اتفاق افتاد ورود تلویزیون به استان بود. ورود این رسانه باعث تضعیف جایگاه رادیو در بین مخاطبین شد ولی در آن زمان هنوز تعداد زیادی از روستاهای استان فاقد برق و تلویزیون بودند و حتی تعداد کمی از شهرنشینان دارای دستگاه گیرنده تلویزیون بودند چرا که هزینه خرید آن بالا بود، بنابراین رادیو کماکان طرفداران زیادی در بین مردم داشت.

  

  

   

مجتبی عباسی صدابردار-1358

  سومین تحول در رادیو(تاسیس شبکه محلی صدای لرستان1376خورشیدی)

بعد از انقلاب اسلامی1357به دلیل جنگ تحمیلی تحول چندانی صورت نگرفت.در سال 1366 صدا و سیمای مرکز لرستان از ایستگاه رادیویی ماسور به ساختمانی که امروزه بر روی تپه ای واقع در میدان 22بهمن است انتقال یافت .این ساختمان قبل از انقلاب ساخته شده بود و تحت عنوان کاخ جوانان شهرت داشت ولی با شروع انقلاب نیمه کاره رها شده بود و در این زمان در اختیار صدا وسیما قرار داده شد. از سال 1376با حضور آقای لاریجانی ریاست سازمان صدا وسیما با تبدیل صدای استانی به شبکه استانی، افق تازه ای گشوده شد. از آن تاریخ رادیو با پخش تقریبا 16 ساعت برنامه محلی نقش مهمی در اطلاع رسانی ایفاء کرد.امروزه تقریبا تمام مناطق استان لرستان تحت پوشش شبکه های رادیویی اعم از شبکه محلی و سراسری قرار دارند و شبکه محلی صدا20 ساعت در شبانه روز اقدام به پخش برنامه های مختلف می کند.پوشش شبکه های رادیویی به وسیله دو فرستنده 100کیلو واتی ویک فرستنده 10کیلوات و اخیرا به صورت ماهواره ای می باشد.

 در خاتمه باید گفت؛ رسانه های گروهی بخصوص صدا وسیما در دنیای کنونی از مناسب ترین لوازم برای توسعه فرهنگی و اجتماعی بشمار می آیند. امروزه جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخصه های اقتصادی مثل درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی و ... بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت بر «دانایی اجتماعی» تاکید کند.وظیفه رادیو بعنوان یکی از وسایل و رسانه های مهم آن است که افراد را در همگامی با دنیای در حال تغییر یاری رساند. ارزش های حاکم بر رفتار افراد در زمینه امور اجتماعی، روابط خانوادگی و نگرش افراد را به جهان دگرگون سازد و در بازداشتن جامعه از مصرف بی رویه، در توسعه کشاورزی و دامپروری و صنایع موثر باشد و مشوق مشارکت مردم در امور جامعه و امور ملی و بین المللی شود تا لایه های گوناگون جامعه همچون سالخوردگان، جوانان، گروه های قومی و نژادی مختلف، گرایش ها و خواست های یکدیگر را بهتر درک کنند.برنامه های رادیو اگر درست تهیه شود می تواند در کاهش جرم و جنایت در جامعه موثر باشد و مانع کجروی های اجتماعی شود و اوقات فراغت جوانان را با برنامه های جذاب پر کند و نهاد خانواده را در جامعه تقویت نماید.

تصویری  از بافت عمومی صدا و سیمای مرکز لرستان