سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لرستان در آینه تاریخ

خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت اول)

«آنها که گذشته را فراموش می کنند محکوم به تکرار آن هستند»جورج سانتانیا

خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت اول)

 به مناسبت 14مرداد سالگرد انقلاب مشروطیت ایران

مقدمه

طی صد سال گذشته دو انقلاب بزرگ در ایران اتفاق افتاده است یکی انقلاب1285مشروطیت و دیگری انقلاب اسلامی1357 می باشند.این دو انقلاب شالوده نظام سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی ما را سخت دگر گون کرده است.انقلاب مشروطیت در واقع در تاریخ ایران نقطه عطفی محسوب می شود.این انقلاب یکی ازمهمترین رویدادهای تاریخ کشورمان محسوب می شود.برخی مورخان این انقلاب را مرز میان ایران نو و ایران کهن قلمداد می کنند و آنرا  سر آغاز رویارویی جدی و گسترده جامعه ایران با فرهنگ و تمدن و تجدد غربی می پندارند.حدود 108سال از این انقلاب سپری شده است و کماکان بحث و بررسی در باره چند و چون این انقلاب جریان دارد و هر بار نکته جدیدی درباره این انقلاب توسط پژوهشگران و محققان در روشنای تاریخ قرار می گیرد و ما را قادر می سازد کلیت این انقلاب ماهیت  و علل و عوامل پیدایش آن را بهتر دریابیم.بدیهی است دربارة انقلاب مشروطیت تاکنون کتاب ها ومقالات مختلفی در داخل وخارج ایران منتشر شده است ونویسندگان از زوایای گوناگون به بحث وبررسی دربارة این حادثه بزرگ تاریخ معاصر پرداخته اند.این کتاب ها که عمدتاً با عنوان تاریخ انقلاب مشروطه به چاپ می رسد، همچون «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» تألیف دکتر مهدی ملک زاده ،« تاریخ مشروطه ایران »؛ احمد کسروی   «انقلاب مشروطیت » ، «محمد اسماعیل رضوی» ، «انقلاب مشروطیت ایران» ، ایوانف ، «انقلاب مشروطه ایران» ، ژانت آفاری ، «انقلاب ایران» ؛ ادوارد برون وده ها کتاب دیگر، اگرچه داعیه مطالعه کامل تاریخ انقلاب مشروطه را دارند ولی عملاً هریک به موضوع یا موضوعاتی خاص یا منطقه معینی توجه کرده اند. به عنوان مثال احمد کسروی به طوری که خود اقرار کرده است در زمان انقلاب ، در آذربایجان می زیسته وازآنچه در سایر بلاد ایران می گذشته به کلی بی اطلاع بوده یا آنکه اطلاع اندکی داشته است . از این رو ، «تاریخ مشروطه» او در اطراف حوادث ووقایعی است که در آذربایجان رخ داده و درمورد حوادث دیگر ایالات فقط به آنچه شنیده ، قناعت کرده است.کتابهای دیگری نیز که دربارة انقلاب مشروطیت ایران به چاپ رسیده ، چه آنان که کلیت انقلاب را بررسی کرده اند وچه آنان که تنها درباره موضوعی خاص ، نظیرشرح حال شخصیت ها، تحولات مجلس ، روزنامه ها ، احزاب ، انجمن ها ، روابط خارجی ،اندیشه ها و ایدئولوژی و از این قبیل پرداخته اند،متأسفانه به سهم وجایگاه بسیاری از مناطق ایران از جمله استان لرستان و شهر خرم آباد چندان اعتنایی نکرده اند و بدیهی است تا زمانی که سهم وجایگاه هریک از مناطق ایران دراین انقلاب روشن نشود ،هرگز نمی توان تصویری جامع از انقلاب مشروطیت ارائه کرد. بنابراین هدف نگارنده در مقاله حاضر این است که سهم وجایگاه مردم این بخش از سرزمین ایران را در این انقلاب بزرگ وفراگیر نشان دهد . حال پیش از آنکه به شرح حوادث مشروطیت در شهر خرم آباد بپردازیم،ابتدا به اختصار به زمینه های پیدایش این انقلاب در ایران اشاره می شود.

 زمینه های پیدایش انقلاب مشروطیت

از چند سده قبل از مشروطه،با انقلاب رنسانس تحولات شگرفی در زمینه علمی ،سیاسی واقتصادی در کشورهای غربی رخ داد که شرح آن بسیار طولانی خواهد بود.کشور های غربی در زمینه صنعت،پزشکی،تجارت،اختراعات و اکتشافات و گسترش سواد عمومی به توفیقات زیادی دست یافته بودند.آنها موفق شده بودند حکومت های پادشاهی و خودکامه خود را با انقلابات متعدد براندازند و نظام های سیاسی جدیدی مبتنی بر آرا مردم یا دمکراسی را که در دو شکل مشروطه سلطنتی و جمهوری تبلور یافته بود،جایگزین حکومت های پادشاهی و استبدادی کنند. فلاسفه واندیشمندان بزرگی چون «ژان ژاک روسو» و «مونتسکیو» با ارائه اندیشه های سیاسی جدید وانتقاد از حکومت های مطلقه وپادشاهی وارائه اشکال جدید حکومت مبنی بر قانون ،تفکیک قوا ومحدودیت قدرت شاه، تخم آزادیخواهی را درمیان مردم پاشیدند.انقلاب فرانسه 1789 م نشان دادکه حاکمیت باید از آن ملت ها باشد نه پادشاه یا دستگاه حاکم خودکامه.این انقلاب مردم را علیه بندگی واطاعت ازهرنوع قدرت مطلق اعم از قدرت کلسیا یا قدرت سلطنت برانگیخت وارتباط مابین آزادی انسان وترقیات علمی را محکمتر ساخت.همین دستاورد در تمام نقاط گیتی الگویی برای آزادیخواهان وطرفداری از حکومت قانون وپارلمان شد. درقرن نوزدهم انقلاب های سیاسی متعددی در اروپا رخ داد که به دگرگونی نظام سیاسی این کشورها منجر شد. انگلستان در سال 1884 و 1867 ، ایتالیا در 1859 و 1870، دانمارک در سال 1864 ، اتریش ومجارستان 1869 ، آلمانی 1871 و فرانسه 1875 وبه تبع این انقلاب ها در برخی کشورهای غیر اروپایی نظیر ، عثمانی در سال 1876 ، ژاپن 1889 ،روسیه 1905 ، چین 1905 ودر ایران انقلاب مشروطیت به سال 1906 صورت گرفت . هدف همه این انقلاب ها جایگزین کردن نظام سیاسی پارلمانی بجای نظام های خودکامه بود.  دستاوردهای نوین،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی غرب در آغاز حکومت قاجار از راه های مختلف از جمله چاپ روزنامه، کتاب، اعزام دانشجو به غرب، احداث مدارس جدید گسترش روابط تجاری و....وارد ایران می شد. آگاهی مردم ایران نسبت به پیشرفت های غرب از یک سو و عقب ماندگی کشور از سوی دیگر بخش وسیعی از نخبگان جامعه و مردم را به فکر تغییر نظام سیاسی انداخت.از این رو در بین دو نظام دمکراسی غربی نظام مشروطه سلطنتی را انتخاب کردند.یعنی شاه باشد ولی سلطنت نکند و اختیاراتش محدود باشد.بر اثر فشار مشروطه طلبان مظفرالدین شاه مجبور به امظای فرمان مشروطه شد . در شهرهای ایران انجمن هایی تشکیل شد و انتخابات مجلس شورای برگزار شد. مظفرالدین شاه چند روز پس از امضاء قانون اساسی در دی ماه 1285 ش / دسامبر 1906 م درگذشت. پس بجای او فرزندش محمد علی شاه، شاه مشروطه شد.ولی محمدعلی شاه که که به مبانی مشروطه اعتقادی نداشت و چون سلاطین قبلی محدودیتی برای قدرتش متصور نبود خیلی زود در مقابل مشروطه خواهان صف آرایی کرد .شیخ فضل الله نوری مجتهد بزرگ تهران نیز که برخی قوانین قانون اساسی را مغایر با قوانین اسلام می پنداشت با مشروطه به مخالفت برخا ست.به تحریک محمد علی شاه تعدادی از مردم کوچه وبازار تهران به خیابان آمدند و فریاد می زدند :  

                «ما شرع نبی خواهیم      مشروطه نمی خواهیم »

پس از این مقدمات شاه مستبد که می پنداشت با بکارگیری زوروتزویر نمی تواند دستاوردهای ملت را نابود کند وانقلابیون را بترساند،در خرداد 1287 ش/ مه 1908 م مجلس را توسط قزاق های تحت فرماندهی لیاخوف روسی به توپ بست و دورة استبداد صغیر را آغاز کرد. به توپ بستن مجلس و زندانی کردن مخالفان و قتل و شکنجه برخی آزادی خواهان در باغشاه، (میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین) نتوانست نهضت مشروطه را خاموش سازد و برعکس موجب تلاشهای تازه ای از جانب آزادی خواهان گردید.در این هنگام مردم تبریز در مقابل محمدعلی شاه ایستادگی کردندو مدت ده ماه به شدت با نیروی دولتی جنگیدند.« ستارخان» سردار ملی و« باقرخان» سالار ملی رهبری مخالفان محمدعلی شاه را در آن شهر به عهده داشتند. پس از آن مردم گیلان با رهبری« محمدولی خان تنکابنی» و «یفرم خان ارمنی»، و بختیاریها نیز به فرماندهی «علیقلی خان سردار اسعد» و «نجفقلی خان صمصام السلطنه» به سوی تهران حرکت کردند. محمدعلی شاه که توان پایداری در برابر مجاهدین را نداشت به سفارت روسیه پناه برد. مجاهدان او را از سلطنت خلع و پسر دوازده ساله او، احمد میرزا را به پادشاهی برگزیدند .بار دگر مشروطیت در ایران برقرار شد و دومین مجلس شورای ملی در آبان ماه 1288 ه.ش / اکتبر 1909 در میان شور و شادی مردم در حالی که پایتخت غرق در آذین بندی و چراغانی و سرور بود، افتتاح شد . از سراسر جهان تلگرافات تبریک به مجلس رسید. در یک جلسه پر شور از کوشندگان و مردان آزاده بخصوص ستارخان و باقرخان ، علمای نجف و طباطبایی و بهبهانی و شهدای راه آزادی تشکر و تقدیر به عمل آمد.

  

محمد علی شاه قاجار

خرم آباد در انقلاب مشروطیت

از اوضاع و احوال مردم لرستان و موضع طبقات و گروه های مختلف در قبال انقلاب مشروطیت و حوادث تهران اطلاع زیادی در دست نیست، ولی از اطلاعات اندکی که موجود است ، پیداست که طبقات مختلف شهرنشین و حتی عشایراز ایجاد مشروطیت در ایران کاملاً خرسند و آنرا راهی برای پایان دادن به ظلم و تعدی شاهزادگان و ایجاد امنیت و پیشرفت می دانستند . اگر چه چندان آگاهی درستی از کم وکیف حکومت جدیدنداشتند ولی با این حال افراد باسواد و روشن بینی از قشرها و طبقات مختلف اعم از روحانیون، بازرگانان و کارمندان دولتی و دیوان سالاران شهری که در ارتباط مستقیم با افراد و مجامع روشنفکری تهران و سایر شهرها قرار داشتند تا اندازه ای تحولات جدید را درک می کردند و آن را برای کشور ضروری می دانستند.در اسناد بجای مانده حتی خوانین لرستان هم از جنبش مشروطه خواهی مردم استقبال کردند و در نامه ای به سران مشروطه تهران خود را هوادار مشروطه دانسته و حاضر به هرگونه حمایت جانی و مالی از دولت جدید شدند.تجار و بازرگانان خرم آباد در زمرة نخستین علاقمندان به مشروطه بودند. این عده با تجار تهران ارتباط مستقیم داشتند. والیزاده معجزی در کتاب خود، «تاریخ لرستان روزگار قاجار» در این باره می نویسد:

     «گروهی از تجار خرم آبادی که عناصر روشنفکر روز محسوب می شدند، هم به عنوان تجارت و هم به منظور استکشاف اوضاع و تماس با سران مشروطه به تهران رفته و در آنجا با انجمن های سیاسی و آزادیخواهان و مجلسیان آشنا شده و کاملاً تحت تعلیم قرار گرفته و دستورالعمل های لازم را از زعمای مشروطه و سران احزاب و جمعیت های سیاسی اخذ کرده، به منظور نشر این افکار و انجام آن دستورالعمل ها به خرم آباد مراجعت، لدی الورود دست به کار اقدامات لازمه شده، انجمن ها تشکیل داده و مشغول فعالیت شده بودند.»

والیزاده معجزی تعداد تجاری که با مشروطه خواهان تهران در تماس بودند، چهارده نفر ذکر کرده است. این افراد عبارت بودند از ؛ حاج هاشم، حاج حیدر، حاج حیدر آقا، حاج عبدالله جباری، حاج جهانگیر آزادیان، حاج شکرالله عقیلی، حاج حسین خان، حاج احمد اسکندری، حاج محمد کمالوند، حاج سید محمد محمدیان، میرزا احمد، محمد حاجی و     این چهارده نفرکه اکثراً صاحب ثروت زیاد و دارای اهمیت و اعتبار بودند و مردم به حرف آنها توجه داشتند، نظر به اینکه از مرکز و پایتخت مملکت برگشته و حامل پیغام ها و دستورالعمل های نمایندگان مجلس و سران و رهبران مشروطه و روحانیون بزرگ بودند، طبعاً اظهارات و نظرات آنان برای مردم دارای اهمیت و اعتبار بود و اهالی قول و فعل آنان را حجت می دانستند.به این سبب آنان در این موقع به منزله رابط فی مابین لرستانیان و مجلس شورای ملی و امنای دولت و ملیون بودند.آنها در تغییر چهره سیاسی شهر خرم آباد اثر محسوسی داشتند. در نتیجه ورود این اشخاص و تبلیغات دامنه دار آنها و اقداماتی که در تشکیل انجمن ها و تبلیغ مردم کردند، اوضاع سیاسی خرم آباد به کلی تغییر کرد و مردم استقبال جمعی از مشروطیت کرده و گویی از خواب غفلت بیدار شده بودند. به طوری که واقعاً باورکردنی نبود که مردمانی که نود و پنج درصد بیسواد و از شناختن انواع حکومت و حدود آنها عاجز بودند و موارد رجحان رژیم پارلمانی را نمی دانستند، با این سرعت عاشق بی قرار رژیم مشروطه شده باشند.

رهبران مشروطه خواه خرم آباد با شوق و پشتکار زایدالوصفی به تشکیل انجمن پرداختند آنها در محله باباطاهر شهر خرم آباد خانه ای اجاره کرده و جلسات انجمن را درآنجا تشکیل می دادند. این انجمن ها در سایر شهرهای ایران هم ایجاد شد که هدف آن ارتباط مردم با مجلس، حمایت از مشروطه، نظارت بر اعمال حکام، رسیدگی به شکایات، جمع آوری مالیات و نظارت بر انتخابات بود.

تجار و بازرگانان خرم آباد با یکدیگر اتحاد محکمی داشتندو در مواقع لزوم به یکدیگر یاری می رساندند.مطابق یکی از اسناد بجای مانده از آن زمان به تاریخ آبان 1285ش/ اکتبر 1906م تجار خرم آباد پیمان می بندند که در صورت بروز هر گونه خطری از جانب حکومت یا طوایف به اهالی شهر یا متضرر شدن هر یک در مقابل آنها ایستادگی کرده و تا دفع خطر هم پیمان باشند. این پیمان به امضاء هفت تن از تجار معروف خرم آباد رسید.

گذشته از تجار خرم آباد برخی از روحانیون نیز در تشویق مردم و حمایت از مشروطه کوشش فراوانی کردند. از آن میان، آیت الله عبدالرحمان لرستانی (1252-1319ش) در جریان انقلاب مشروطیت نقش مهمی به عهده داشت.او پس از کسب علم در محضر پدرش حاج میرزا صالح لرستانی مجتهد بزرگ خرم آباد در دورة ناصرالدین شاه برای ادامه تحصیل ابتدا به بروجرد و سپس رهسپار نجف اشرف شد و در محضر دو عالم بزرگ عصر یعنی آیت الله شیخ محمد کاظم یزدی و آخوند خراسانی تلمذ کرد و پس از کسب اجتهاد به خرم آباد بازگشت. او دارای طبعی لطیف و شاعرانه بود و در شعر تخلص«حیرت» داشت. از لحاظ اندیشه های سیاسی و اجتماعی سخت تحت تأثیر اساتید خود بخصوص محمد کاظم خراسانی بود که از روحانیون هوادار مشروطه بود.از آنجا که آخوند خراسانی در نجف اشرف از طرفداران مشروطه بود. بنابراین عبدالرحمان لرستانی نیز به تبعیت از استاد خود و درک عمیق خود از نابسامانی کشور و استبداد شاه و شاهزادگان قاجار به نهضت مردمی پیوست و طولی نکشید که رهبر جنبش مشروطه خواه خرم آباد شد.شدت درگیری های تهران و اختلاف میان شیخ فضل الله نوری وهواداران او با روحانیون و روشنفکران تهران به حدی رسید که بین علمای طراز اول نجف اشرف وشهرستان ها نیز کار به مخاصمه کشید.

نشسته از چپ:شیخ عبدالرحمان لرستانی رهبر مشروطه خواهان خرم آباد 

در مقابل جبهه مشروطه خواه خرم آباد روحانی دیگری قرار داشت که با خیل هوادارانش جپهه ضد مشروطه را بعهده داشت این شخص «آیت اله حاج ملا محمد رشید»(1247-1333) متخلص به «ضیایی »از روحانیون برجسته دزفول بود. او در نجف اشرف تحصیل کرده بود و پس از کسب مقام اجتهاد از محضر شیخ مرتضی انصاری و بازگشت به دزفول بنا به دلایلی، مجبور به ترک دزفول و اقامت در شهر خرم آباد شده بود.او از مداحان اهل بیت و دارای دیوان شعری بنام «زهرائیه» می باشد. حاج ملا رشید از دوستان و هم فکران شیخ فضل الله نوری بود و همانند نوری، خواهان حکومت مشروعه بود.او نیز چون شیخ فضل الله، مشروطه خواهان را کافر و نجس خواند و حتی لعن کرد و دستور داد اصحاب و مریدان او در کوچه و بازار به طور دسته جمعی با صدای بلند همان شعاری را که در تهران بر ضد مشروطه خواهان سر می دادند تکرار کنند:

«ما دین نبی خواهیم            مشروطه نمی خواهیم»

ضدیت حاج ملا رشید با مشروطه باعث خشم مشروطه طلبان خرم آباد شد تا آنجا که تصمیم گرفتند او را ترور کنند . نایب «محمد علی چاغروند » که از هواداران سرسخت مشروطه بود. یک شب تصمیم به قتل ملا رشید گرفت و با چند تن وارد خانه او شد ولی بدون موفقیت بازگشتند.