خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت دوم)
خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت دوم)
شورش مردم خرم آباد ضد حکومت رضاقلی خان نظام السلطنه مافی
همزمان با اغتششات تهران وجنبش مشروطه خواهی در سراسر کشور ، سالارالدوله برادر محمد علی شاه بر لرستان حکومت می کرد .سالار الدوله که در اندیشه سلطنت بود به یاری تعدادی از سرکردگان عشایر به تهران لشکر کشی کرد ولی شکست خورد.از این رو محمد علی شاه تصمیم گرفت «رضاقلی خان مافی» ملقب به« نظام السلطنه» را به حکومت لرستان بفرستد.او از شخصیت های سیاسی مهم تاریخ معاصر ایران است و نقش مهمی در تحولات ایران در دوره قاجار داشته است. همچنین به دلیل چند دورة حکومت بر لرستان در ادوار مهم تاریخی بخصوص روزگار مشروطیت و جنگ جهانی اول از او چهره ای سرشناس در بین حکام لرستان ساخته است. نظام السلطنه نظر مساعدی دربارة مشروطه نداشت .او ظاهرا همچون محمد علی شاه مشروطه را پذیرفته بود ولی باطناً با توجه به اسناد و شواهد مختلف به مشروطه و مشروطه خواهی اعتقادی نداشت ولی از ترس روشنفکران و هواداران مشروطه جرأت و جسارت مخالفت با جنبش مشروطه خواهی ایران را در خود نمی دیدند.
اوضاع لرستان در آستانه ورود نظام السلطنه ، بهم ریخته بود . پس از قیام سالارالدوله و شکست او چند طایفه لرستان به دلیل عدم همکاری و مخالفت با قیام سالارالدوله غارت شدند. یکی از این طوایف سگوند رحیم خانی بود. مهر علی خان سرتیپ سرکرده این طایفه کشته شد و طایفه نظرعلی خان مومیوند نیز غارت شد و خود او به نهاوند گریخت.
ابو الفتح میرزا سالارالدوله حاکم لرستان
نظام السلطنه حاکم خوزستان بود که فرمان حکومت لرستان را دریافت کرد ، فرمان حکومت لرستان در مرداد 1286 ش/ ژوئیه 1907 توسط امین السلطان تلگرافی به او ابلاغ شد.او شیخ خزعل را به نیابت حاکم خوزستان کرد و خود عازم لرستان شد. محمدعلی شاه از نظام السلطنه خواست به محض به لرستان حرمسرای سالارالدوله را به تهران بفرستد. نظام السلطنه به دستور شاه،حرمسرای سالارالدوله را به تهران فرستاد، تا با خود شاهزاده، به اروپا تبعید شوند.
رضاقلی خان نظام السلطنه، پس از ورود به شهر خرم آباد ، از آنجا که از هواداران محمد علی شاه و منصوبان او بود، از این رو مورد سوءظن مشروطه خواهان خرم آباد بود . یکی از اختیاراتی که دولت مشروطه به شاه داده بود ،انتخاب وزرا و حکام ولایات بود که ریاست قوه مجریه را بعهده داشت ومحمد علی شاه نیز با توجه به اختیارات خودحکام ولایات را که اغلب از اشراف و دیوانسالاران و شاهزادگان مورد اعتماد و وابسته به خود بود، انتخاب می کرد و این موضوع چندان به مذاق مشروطه طلبان و نمایندگان مجلس خوشایند نبود. از این رو تمام حرکات ورفتارهای حکام را در ولایات از طریق انجمن ها زیر نظر داشتند ودر صورت هرگونه تخلف از آنها ویا انجام توطئه ای برای از بین بردن دستاوردهای مشروطیت به مقابله برمی خواستند ویا آنها را مورد بازخواست قرار می دادند .
درچنین فضایی از بی اعتمادی میان مشروطه خواهان و حکام ، چند روز بعد از ورود نظام السلطنه به خرم آباد، از طرف اعضای انجمن خرم آباد به او پیغام داده شد، از آنجا که حکومت مشروطه شده است وشما نیز نماینده دولت مشروطه هستید لذا به انجمن بیایید و با سران انجمن ومشروطه خواهان معارفه کنید . نظام السلطنه که مردی زیرک و با هوش بود، نخواست بهانه به دست مشروطه خواهان دهد . از این رو جواب مثبت داد و روزی را برای آمدن به انجمن تعیین کرد . در ضمن مشروطه خواهان از او خواستند ، نیروی نظامی با خود نیاورد. روز موعود فرا رسید وبا آنکه نظام السلطنه بیشتر از چند نفر با خود نیاورده بود «عبدالعلی ساکی » که از مشروطه طلبان سرسخت خرم آباد بود و در عین حال در رأس قداره بندها وداروغه های شهر قرار داشت با تعدادی از هواداران در دالان عمارت حسنیه صف کشیده وبه انتظار نظام السلطنه ایستادند تا چنانچه او با سربازان مسلح وارد شود مانع ورود آنها شوند . ولی هنگامیکه نظام السلطنه وارد شد جز تعدادی افراد بی اسلحه کسی همراه او نبود. عبدالعلی جلو رفت و بعد از سلام خطاب به نظام السلطنه گفت ؛«آقای نظام السلطنه شما از طرف دولت مشروطه به سمت حکمرانی لرستان برگزیده شده اید وباید خودتان طرفدار مشروطیت وآزادی باشید . »نظام السلطنه از این اظهار بی موقع عبدالعلی تا اندازه ای ناراحت شد ولی به روی خود نیاورد وتنها در جواب او گفت ؛آقای عبدالعلی خان، وقتی که ساز را به دست آدم ناشی بدهند در سر بزرگش فوت می کند . البته وقتی که مملکت رژیم مشروطه دارد ودارای پارلمان است من به تنهایی نمی توانم مستبد باشم.
نظام السلطنه سپس وارد انجمن شد وبا سران واعضای انجمن آشنا شد . مذاکرات وگفتگوهایی صورت گرفت نظام السلطنه به رسم سیاست مداران سخنانی دوپهلو بیان کرد و بعداز صرف میوه وشیرینی از انجمن بیرون آمد و به دارالحکومه برگشت .
با توجه به وضعیت بحرانی تهران وشدت یافتن اختلافات و منازعات میان مشروطه خواهان وجبهه ضدمشروطه در تهران ، رویاروی مشروطه خواهان خرم آباد بانظام السلطنه امری دور از انتظار نبود.
در تهران شیخ فضل الله نوری، با دعوی مشروعه به جای مشروطه و اجرای قوانین شرع بجای قوانین غربی تظاهرات بزرگی به راه انداخته بود ومحمدعلی شاه نیز با او همسویی می کرد.در شهریور 1286 ش / اوت 1907م وزیر مستبد محمدعلی شاه یعنی میرزاعلی اصغر اتابک توسط مجاهدان ترور شد. روزنامه های مختلف از جمله روزنامه روح القدس ، نسیم شمال ، مساوات ، حبل المتین ، ندای وطن ... یکی پس از دیگری منتشر می شد و نوشته های تند در طرفداری از مشروطه وضد مشروطه درآنها به چاپ می رسید. واعظان وسخنرانان در گوشه وکنار و در محافل خصوصی وعمومی به طرفداری از مشروطه و علیه آن سخنرانی می کردند. در تهران ، تبریز ، اصفهان و بسیاری شهرها بین مشروطه خواهان وعناصر ضد مشروطه درگیری آغاز شد . در اسفند 1286 ش/ فوریه 1908 م محمدعلیشاه که برای گردش قصد رفتن به« دوشان تپه» را داشت، هنگام عبور از خیابان الماسیه مورد سوءقصد نافرجامی قرار گرفت.دو بمب جلوی کالسکه او انداختند که منفجر شد. به شاه آسیبی نرسید ولی چند نفر مجروح شدند.
درست در حین این حوادث تهران در شهر خرم آباد هم شورشی برپا شد. علت وچگونگی آغاز درگیری چنین بود که رضا قلی خان نظام السلطنه مافی پس از معارفه با اعضای انجمن مشروطه طلب لرستان درصدد گرفتن مالیات لرستان برآمد . ولی گرفتن مالیات به چند دلیل با مشکل روبرو بود . یکی آنکه وضعیت اقتصادی مردم بر اثر قیام سالارالدوله و پرداخت مخارج سنگین لشکرکشی او بسیار وخیم و مالیات های مکرر، آنها را دچار فقر و تنگدستی ساخته بود. دیگر آنکه اهالی لرستان هم مانند بسیاری از مردم ایران از بدرفتاری محمدعلی شاه با مشروطه خواهان و آزادیخواهان، از شاه و دربار رنجیده و یک نوع جنبش ضد درباری در آنان پیدا شده بود و نسبت به هر کس و هر مقامی که وابسته به دربار و منتسب به شاه بود ، احساس نفرت می کردند . بنابراین تمایلی به پرداخت مالیات به حکام نداشتند. اغتشاش تهران و اخبار پایتخت مردم را نگران می کرد و نظام السلطنه با نیروی قلیلی از بختیاری های تحت فرمان ، سعی داشت علاوه بر ایجاد امنیت در لرستان مالیات ها را وصول نماید. از سوی دیگر بازاریان خرم آباد که واسطه کمیته انقلاب و انجمن های انقلابی تهران با مردم لرستان بودند، پیوسته به مردم تأکید می کردند که از هر گونه پرداخت مالیات به عمال استبداد خودداری کنند.
عمده ترین مشکل رضا قلی خان با نظر علی خان طرهانی بود . نظرعلی خان به دلیل همراهی با سالارالدوله و سابقه نه چندان خوب او در پرداخت مالیات حوزه خود، مورد اعتماد نظام السلطنه نبود بنابراین نمی خواست وظیفه جمع آوری مالیات طرحان را به او واگذار کند. ولی آقا ربیعا و برادرش میرزا رحیم خان (معین السلطنه) که از سرشناسان و بزرگان خاندان چاغروند بودند و در خرم آباد و به طور کلی در لرستان صاحب نفوذ و مکنت بودند و از طرف دیگر با نظر علی خان نیز رابطه دوستی و خویشاوندی داشتند، اصرار داشتند نظام السلطنه وصول مالیات طرهان را به نظر علی خان واگذار کند . نظام السلطنه نیز برخلاف میل باطنی به شرط گروگان گذاشتن یکی از فرزندان نظر علی خان و ضمانت او توسط آقا ربیعا و میرزا رحیم خان ، وظیفه جمع آوری مالیات طرهان را به عهده نظر علی خان نهاد.ولی نظر علی خان، پرداخت مالیات را به تعویق می انداخت . والیزاده معجزی دلیل آن را چنین می نویسد:
«مقارن این احوال عده ای از مشروطه خواهان و روشنفکران شهر خرم آباد که به عنوان تجارت به تهران رفته و با مجامع آزادیخواهان و انجمن مشروطه طلبان ارتباط یافته و با تعلیمات و دستورالعمل کامل به خرم آباد برگشته بودند، با آقا ربیعا و معین السلطنه و دیوان بیگی که شریک خیر و شر و نفع و ضرر آنها بودند ، ارتباط حاصل و به آنها گفته بودند که قریباً مشروطه خواهان بساط سلطنت محمد علی شاه را سرنگون خواهند ساخت و هر چه شما به نظام السلطنه پول بدهید از کیسه تان رفته و این تلقینات در این سه نفر تأثیر فوق العاده بخشیده و مصمم شدند که در مقابل فشارهای حکمران مقاومت نمایند و لذا به بهانه رفتن عشایر به گرمسیر و معاذیر دیگر به دفع الوقت می گذرانیدند . از آن طرف هم، انجمن مشروطه خواهان به پشتیبانی از متعهدین وصول مالیات پرداخته و در میان مردم علیه نظام السلطنه تبلیغ می کردند و نظام السلطنه که از گرفتن وجوه مالیات تقریباً مأیوس شده بود ، درصدد توقیف متعهدین (آقا ربیعا و میرزا رحیم خان ) برآمد.»
نظام السلطنه برای دستگیری آقا ربیعا و میرزا رحیم خان- که علاوه بر ضمانت نظر علی خان خود آنها نیز از پرداخت مالیات زمین های اجاره ای خود شانه خالی کرده بودند. نقشه ای طرح کرد و سعی کرد با مکر و حیله آنها را به مقر حکومت در کنار قلعه فلک الافلاک بکشاند . ولی آنها از آمدن نزد حاکم خودداری کردند زیرا از هدف نظام السلطنه باخبر بودند.
آقا ربیعا و میرزا رحیم خان معین السلطنه و دیوان بیگی که از او نیز از بزرگان شهر خرم آباد و از خاندان معروف والیزاده و سال ها پیش از این پیشکار و اجاره دار حکام مختلف بود، در یک جلسه مشورتی تصمیم گرفتند، شخصی را نزد نظام السلطنه بفرستند و صراحتاً به نظام السلطنه بگویند که ما توان پرداخت مالیات محصول زمین های خالصه(دولتی) را نداریم و از جیب خود هم پولی نداریم که به شما پرداخت کنیم .برای رساندن این پیغام «عبدالعلی ساکی» از افراد جسور و عضو انجمن خرم آباد که قبلاً نیز به هنگام معارفه نظام السلطنه با انجمن گفتگویی با او داشت، را انتخاب کردند. عبدالعلی با جسارت نزد نظام السلطنه رفت و پیغام آنها را به او رساند. او گفت، اجاره داران می گویند ما دیناری بابت اجاره خاصجات و مالیات به شما نمی پردازیم.نظام السلطنه به محض شنیدن سخنان عبدالعلی برآشفت و فرمان داد قاصد را بگیرند . ولی عبدالعلی به سرعت خود را از محوطه گلستان بیرون انداخت و تافراشان حکومت به خود آمدند، از دارالحکومه گریخت.
حبیب الله خان والی زاده(دیوان بیگی)
نظام السلطنه که در بین حکام قاجار به لجاجت و پول دوستی شهرت دارد . در صدد انتقام برآمد . او دستور دستگیری «فاضل خان ایلخانی» و «حسن خان ایل بیگی» دو تن از سران ایل سگوند ، که در طول حکومت های پیشین اغلب مقام پیشکاری شاهزادگان و مأمور وصول مالیات بودند، را صادر کرد. چرا که این دو به دلیل همدستی با سالارالدوله و دوستی با آقا ربیعا و دیوان بیگی همواره مورد سوءظن نظام السلطنه بودند. فاضل خان و حسن خان نیز که انتظار تفویض پیشکاری لرستان را ازطرف نظام السلطنه داشتند، چندان دل خوشی از او نداشته، پنهانی با دشمنان نظام السلطنه در ارتباط بودند. نظام السلطنه پس از دستگیری این دو، از ترس حمله سگوند ها آنها را به بروجرد فرستاد و در آنجا محبوس کرد.
او سپس نقشه دستگیری آقا ربیعا و دیوان بیگی را طرح ریزی کرد . ولی پیش از دستگیری آنها ابتدا سعی کرد «سیف الله خان»برادر ناتنی دیوان بیگی را که مردی شجاع و پشتیبان دیوان بیگی بود و خانه اش نزدیک دارالحکومه بود دستگیر کند . نظام السلطنه «محمد حسن خان بیرانوند» را در رأس سی و یک نفر نیروی قزاق روانه منزل سیف الله خان کرد. یکی از بازرگانان دزفول بنام «سید عبده» سیف الله خان و دیوان بیگی را از نقشه شوم نظام السلطنه آگاه کرد . سیف الله خان با عده ای تفنگچی روی پشت بام خانه ها را سنگربندی کرد و قزاق ها را به گلوله بستند ظرف چند دقیقه قزاق ها شکست خوردند. سیف الله خان سپس وارد قلعه فلک الافلاک که در آن زمان خالی بود ، شد و با تفنگچیان خود از بالای قلعه عمارت دارالحکومه را که در پایین قلعه، در صحن گلستان قرار داشت، به گلوله بست.
سیف الله خان والی زاده