خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت سوم)
خرم آباد در انقلاب مشروطیت(قسمت سوم)
سیف الله خان سپس یک نفر از نوکران خود را به محله چاغروند ها واقع در کوی بابا طاهر فرستاد و آقا ربیعا و معین السلطنه را از واقعه باخبر کرد. طولی نکشید تعدادی تفنگچی از چاغروندها نیز به سیف الله خان پیوستند. شهر یک سره غرق آشوب و غلغله شد و تعداد زیادی از مردم شهر به کمک چاغروند ها و والیزاده ها شتافتند. نظام السلطنه و سربازان او در تنگنای محاصره قرار گرفتند. احدی از قزاقان و تفنگچیان نظام السلطنه جرأت خروج از پناهگاه خود را نداشتند.
سرانجام شب فرا رسید و نظام السلطنه که از لحاظ نظامی در موقعیت بدی قرار داشت ، مجبور شد سربازان خود را از تیررس شورشیان خارج کند. بنابراین از تاریکی شب استفاده کرده از رودخانه عبور کرد و سربازان خود را در آن سوی رودخانه یعنی شمشیرآباد فعلی که در آن زمان« محسن آباد» نامیده می شد، مستقر کرد. صبح روز بعد شورشیان به دارالحکومه ریختند و تمام اسباب و وسایل درون دارالحکومه را غارت کردند. در همین اثنا نظر علی خان طرهانی (فتح السلطان) نیز که توسط قاصد اعزامی آقا ربیعا و معین السلطنه از حوادث اخیر آگاه شده بود، در رأس اردوی نظامی خود متشکل از عشایر جنگجوی طرحان ، به خرم آباد آمد و در کنار مناره آجری یا پامنار اردو زد.
نظر علی خان با رؤسای شهر دربارة نظام السلطنه به مشورت پرداخت. پس از آمدن نظر علی خان ، «شیخ علی خان بیرانوند، داماد سیف الله خان که از خوانین بزرگ ایل بیرانوند بود، نیز در رأس گروهی از عشایر بیرانوند وارد شهر شد .با آمدن این دو و تعدادی دیگر از سران طوایف لرستان . نیروهای انقلابی خرم آباد کاملاً قدرتمند شدند و مصمم شدند کار نظام السلطنه را یکسره سازند. حمله آغاز شد و دیری نپایید نیروهای نظام السلطنه در یک درگیری مختصر شکست خوردند و قوای انقلابی ، نظام السلطنه را که از عمال و دست نشاندگان محمد علی شاه بود ، دستگیر و به خرم آباد آورده او را به خانه امام جمعه خرم آباد ، سیدباقر طباطبایی برده ، زندانی کردند.
سید محمد باقر طبا طبایی امام جمعه خرم آباد در زمان انقلاب مشروطیت
سران شورشی که عمدتاً از اشرافیت شهری و خوانین لرستان بودند از جمله ، نظر علی خان ، شیخ علی خان ، دیوان بیگی، آقا ربیعا، معین السلطنه ، سیف الله خان ، و عده ای از معاریف شهر، در خانه امام جمعه با نظام السلطنه ملاقات کردند و از او خواستند هر چه زودتر دستور آزادی فاضل خان و حسن خان سگوند را که در بروجرد زندانی بودند صادر کند. نظام السلطنه که چاره ای نداشت فوراً تعدادی قزاق را همراه تعدادی از سواران سگوند به بروجرد فرستاد تا اسرا را باز گردانند.
نظام السلطنه که قبل از رسیدن به حکومت لرستان در خوزستان اعراب را سرکوب و موفق به وصول مالیات های معوقه از آنان شده بود و از طرف محمد علی شاه به پاس خدماتش ملقب به «سردار مکرم» شده بود حال اسیر و درمانده در دست انقلابیون لرستان گرفتار شده بود.
نشسته نفر سوم از راست :نظر علی خان طرحانی
نظام السلطنه چند روزی در خانه امام جمعه زندانی شد. او که تمام راه ها را به روی خود بسته دید. مخفیانه به «حاج ملا رشید» که رهبری جپههضد مشروطه را در دست داشت، متوسل شد.نظام السلطنه نامه ای محرمانه ، به ملا رشید نوشت؛ «شما در این شهر مجتهد و جانشین پیامبر اسلام می باشید، چرا از این مردم نمی پرسید مرا به چه گناهی حبس و اموالم را غارت کرده اند»
حاج ملا رشید نه تنها با نظام السلطنه از قبل دوست بود بلکه با حسین قلی خان عموی او سابقه روابط نزدیکی داشت . از این رو حاج ملا رشید در حمایت از نظام السلطنه مریدان خود را جمع کرد و خطاب به آنها گفت: از نظام السلطنه چه عمل خلافی دیده اید؟ آیا حرامی را حلال و یا حلالی را حرام کرده؟ آیا حکم خلاف عدالتی صادر کرده ؟ آیا نسبت به شما ظلم و اجحافی نموده؟ خدای ناخواسته ، ناموسی را هتک کرده؟ آخر شما با کدام مجوز شرعی یا عرفی او را حبس و اموالش را غارت کرده اید؟ ! »
حاج ملا رشید سپس گفت، شما مردمی کوفی صفت و بی حمیت می باشید که در جلو چشم شما مشتی طماع و خدانشناس برای خوردن مالیات دولت با حاکم شهر شما این طور رفتار می کنند و در میان شما یک مرد غیرتمند پیدا نشد که به این مردم اعتراض کند که آخر به جرم چه گناهی حاکم شهر را حبس و اموالش را غارت و اردویش را خلع سلاح می کنید آیا مردم بربرستان و زنگبار با حاکم خودشان این طور رفتار می کنند.
صحبت های حاج ملا رشید باعث پشیمانی مردم از کرده خود شد و آنها سراسیمه برای آزاد کردن نظام السلطنه به طرف خانه امام جمعه حرکت کردند. ولی محافظان و نوکران امام جمعه از باز کردن در خانه خودداری کردند . هواداران حاج ملا رشید شروع به سنگ پرت کردن به طرف در خانه کردند و سپس در خانه امام جمعه را آتش زدند.سیف الله خان والیزاده و عبدالعلی ساکی و حاج محمد نقی که جزو محافظان نظام السلطنه بودند، از دیوار خانه امام جمعه خود را به باغ پشت خانه انداخته ، فرار کردند . تیراندازی و جنگ تن به تن بین مهاجمان و مدافعان شروع شد.تعدادی از دو طرف کشته و مجروح شد . اثاثیه و اموال منزل امام جمعه غارت شد و نسبت به همسر او «خانم بالا» و دخترش«خانم خانما» و نوکران او توهین و بی حرمتی زیادی روا داشتند. آنها نظام السلطنه و معاونش، شهاب بختیاری، را به خانه حاج ملا رشید بردند . نظام السلطنه در دیدار با حاج ملا رشید گفت: آقا ربیعا و معین السلطنه و دیوان بیگی به پشتیبانی نظرعلی خان این شورش را برپاکرده تا مالیات دولت را پایمال سازند و در کار خود توفیق حاصل کردند. اکنون که مالیات دولت را حیف و میل کرده اند ، مجوز غارت اموال شخصی من و متعلقینم و نیز مجوز غارت اموال دولت که در گلستان و محسن آباد بوده اند ، برای آنان چیست و در این باب چه حرف مقرون به حسابی دارند؟ حاج ملا رشید سپس به سران انقلاب پیغام فرستاد بی درنگ اموال غارت شده را نزد هر کس هست باز پس گرفته و به نظام السلطنه تحویل دهند.
نظر علی خان طرحانی کماکان در کنار قلعه فلک الافلاک در گلستان ارم اردو زده بود و چادر مسکونی او تبدیل به ستاد قوای انقلابی شده بود . تعدادی از مردم خرم آباد که ازکرده خود پشیمان شده بودند و وجود نظر علی خان امیر اشرف وشیخ علی خان بیرانوند وعشایر تحت فرمان آنها را مخل آسایش و آرامش خود می دیدند، تصمیم گرفتند نظر علی خان را از خرم آباد دور کنند، طولی نکشید به اردوی او حمله کردند. سپاهیان نظر علی خان شکست خوردند و نظر علی خان به طرف کوهدشت عقب نشینی کرد. نظام السلطنه که در سایه حمایت حاج ملا رشید دوباره قدرت خود را به دست آورده بود به دارالحکومه رفت و در آنجا مستقر شد.
رضاقلی خان نظام السلطنه مافی
بدیهی است حادثه خرم آباد همزمان با سوء قصد به جان محمد علی شاه رخ داد از این پس رابطه مجلس و شاه روز به روز به وخامت گراید و اوضاع ایران هر روز آشفته تر می شود. تا آنجا که محمد علی شاه چند ماه بعد درصدد انحلال کامل مشروطه برآمد.
دامنه شورش مردم خرم آباد به حدی بود که«چارلز مارلینگ»charlzmarllig »که در طی سالهای 1905-1907 و در طول انقلاب مشروطه، سفیر وقت بریتانیا در ایران بود، مجبور شد آنرا به وزارت خارجه انگلستان مخابره کند.او در گزارشی به سر ادوارد گری Adward garyوزیر امور خارجه انگلیس در لندن در تاریخ 26 فوریه 1908م/اسفند 1286ش در خصوص حادثه خرم آباد نوشت:
«در حوالی خرم آباد اغتشاش سختی به ظهور رسیده ، الوار حاکم محلی را در قلعه فلک الافلاک محاصره نموده اند .»
او در گزارشی دیگر در مورخه 27 مارس 1908م /فروردین 1287ش اظهار داشت:
«فاتح السلطنه (لقب نظر علی خان طرحانی) داماد شاهزاده سالارالدوله اخیراً به شهر خرم آباد حمله نموده آن را قبضه و تمام مایملک حکومت را غارت کرده ، حاکم در خانه مجتهد بزرگ آنجا پناهنده گردیده ، حاکم لرستان برادرزاده نظام السلطنه، صدر اعظم حاکم است. »
چارلز مارلینگ سفیر انگلستان در ایران در زمان مشروطیت
به دنبال انقلابی که در شهر خرم آباد رخ داد، حسین قلی خان نظام السلطنه، عموی رضا قلی خان که چند صباحی صدر اعظم محمد علی شاه بود، درنامه مفصلی به تاریخ خرداد 1287ش / مه 1908 از او خواست تا از حکومت لرستان استعفاء دهد و به تهران باز گردد .این درحالی بود که خود یک ماه پیش، در اردیبهشت ماه، از ریاست وزرایی استعفا داده بود .او نوشت :
«در عالم پدر و فرزندی و کمال مهر قلبی و خیر خواهی که نسبت به شما دارم ،به هیچ وجه صلاح شما رادر ابقای این حکومت (حکومت لرستان )نمی دانم ؛به علت آنکه آنقدر علل ونواقص در کار دولت است که اصلاح آن از قوه من وشما و دیگران خارج است.قطع نظر از اینکه شرف وآبروی چندین هزارساله خودتان واین خانواده تضییع خواهد شد،خطر جانی هم با این ترتیبات حالیه که مشاهده می شود، برای شما خواهد بود.»
به رغم سفارش حسین قلی خان ، رضا قلی خان تا چند ماه بعد کماکان در لرستان ماند. محمد علی شاه، در تیر 1287 ش/ سرانجام مجلس شورای ملی را به توپ بست و به کشتار و قلع و قمع آزادیخواهان پرداخت. همزمان با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، رضا قلی خان نظام السلطنه هنوز در لرستان بود. بنا به نوشته منصوره اتحادیه؛ رضا قلی خان از طریق عموی خود حسین قلی خان از این حادثه باخبر شد. او حتی به هنگام فوت عموی خود در مرداد 1288ش/ ژوئیه1909م حاکم لرستان بود . این تاریخ مصادف با قیام شهرهای مختلف ایران از حمله تبریز و رشت و بختیاری و حمله آنها به تهران و سرنگونی محمد علی شاه قاجار از تخت سلطنت و پایان دادن به استبداد صغیر بود.
پس از برکناری محمد علی شاه ، دولت مشروطه دوم ، تمام حکام دست نشانده او را از ولایات عزل کرد. رضا قلی خان نظام السلطنه نیز از لرستان راهی تهران شد. او مدت دو سال در دورانی که اغتشاش و آشوب درنتیجه انقلاب مشروطه، ایران را فرا گرفته بود، اختیار حکومت لرستان را در دست داشت. رضا قلی خان پس از فوت عمویش لقب«نظام السلطنه» را به پاس خدمات عموی خود دریافت کرد و در دورة مشروطه دوم نیز بخاطر نیازی که دولت به تجربه و کاردانی او داشت کماکان به حکومت ایالات مختلف منصوب شد.
پانوشت:
اقتباس از کتاب« لرستان در انقلاب مشروطیت» تالیف نگارنده.