یورش های تیمور لنگ به لرستان
«یورش های تیمور لنگ به لرستان»
نگاهی به زندگانی تیمور
تیمور لنگ در سال 1336 میلادی در قبیله ای از قبایل ترکستان متولد شد. او پسر یکی از مالکان مشهور ناحیه کش از توابع سمرقند بود. در زمان جنگ های قبیله ای رشادت فراوانی از خود نشان داد که منجر به ازدواج وی با دختر یکی از بزرگترین خانات ترک شد. ازدواجی که وی را به رویای همیشگی اش رساند. یعنی تبدیل شدن به قهرمان رویاهای خود یعنی چنگیز. او قبایل ترک آسیای میانه را متحد کرد و تمام آن مناطق را فتح نمود.در خوارزم فرمان قتل عام خوارزمیان را صادر کرد.تیمور پس از فتح آسیای میانه به ایران لشگر کشید. پس از قتل عامی هولناک در هرات از سر کشته شدگان مناره ساخت بلافاصله توس و نیشابور را فتح و مازندران و گیلان را اشغال کرد.از آنجا قصد آذربایجان کرد و پس از تصرف آذربایجان قفقاز ارمنستان و کردستان به لرستان لشگر کشید. تیمور اصفهان را نیز فتح کرد و فرمان به کشتار مردم این شهر داد. منابع زمان وی هزاران کودک یتیم و بی پناه اصفهانی که تیمور ایشان را «خاک نشینان» می خواند گزارش می کند. پس از قتل عام اصفهان تیمور به اصفهانی های بازمانده دستور داد اجساد سربازان مقتولش را خاک کنند.شیراز با درایت شاعر بزرگ شهر خواجه حافظ از قتل عام نجات یافت. تیمور بعدها پس از فتح و قتل عام در هندوستان، مسکو را نیز فتح کرده و به آتش کشید. حمله تیمور به خاک عثمانی نتیجه داد و خلیفه عثمانی اسیر تیمور شد. بعدها او مملوکین مصر نیز را به زانو در آورد.کاتبانِ درکاب تیمور از وی چهره هولناکی به تصویر کشیده اند. مردی بیرحم که در راه کشورگشایی از قتل عام هراسی نداشت و خون خلق را براحتی بر زمین می ریخت.با اینحال تیمور مردی شاعرپیشه و ادب دوست نیز بود.تمام قرآن را از بر داشت و آن را را از آخر به اول می خواند .او حنفی مذهب بود. نمازش جز در میدان جنگ قضا نمیشد و هنرمندان و صنعتگران را تا زمانی که در رکابش بودند مینواخت.میگویند اگر نام یکی از دهها هزار سربازش را میشنید همیشه بخاطر میسپرد. با هر دو دست شمشیر میزد و با هر دو دست مینوشت. با هر دو گوش سخنان دو نفر را مجزا همزمان می شنید و پردازش می کرد. خطی خوش نیز داشت.او در 1407 میلادی درگذشت. آرامگاه او در سمرقند مورد احترام ازبکان است.در نتیجه تحقیقات «سرگئی گراسیموف»روسی بر روی جسد تیمور ،مشخص شد که قد تیمور 170سانتیمتر بوده و تبار وی مغولی سیبریایی تشخیص داده شد که احتمال دارد ادعای نسب بردن وی از چنگیز صحیح بوده باشد.
تصویری از تیمور لنگ
تیمور در لرستان
همانگونه که اشاره شد،یکی از حوادث بزرگ و هولناک تاریخ ایران زمین، هجوم ویرانگر امیر تیمور گورکان به این سرزمین در قرن هشتم هجری قمری است.مقاومت لرها برابر تیمور منجر به یکی از غم انگیز ترین فجایع تاریخ ایران شد که روایت هولناکش در منابع دوره تیموری به خوبی آمده است.حمله ی تیمور به ایران و اثرات شوم و زیانبار ناشی از آن که اثرش از زخم چنگیزی کمتر نبود، بار دیگر پیکر تمدن ایران را که تازه می پنداشت از بلا رسته است، خرد ساخت و بر ویرانی و تاریکی افق آن سامان بیش از پیش افزود.
درآستانه ی حمله ی تیمورو بدنبال زوال حکومت ایلخانان مغول،ایران میان امیران محلی که هرکدام امیرنشینی تشکیل داده بودند، تقسیم شده بود.این حکومت های مستقل و نیمه مستقل عبارت بودند از:آل مظفر،آل جلایر،سربداران خراسان،اتابکان یزد، اتابکان کرمان،لربزرگ و لر کوچک. بدین ترتیب چیزی به نام حکومت مرکزی در ایران وجود نداشت. امیران این سلسله ها هرکدام دربار کوچکی در مناطق جغرافیایی حکومت خود داشتند که غالبا با یکدیگر در زد و خورد بودند و حوزه ی اقتدار هم را تهدید می کردند. این پراکندگی قدرت و غیبت یک حکومت مرکزی که نقش هماهنگ کننده داشته باشد با توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان، شوم ترین و هولناک ترین نتیجه را که همانا یورش خونین تیمور بود،در پی داشت.
مقارن تهاجم امیر تیمور به ایران، مَلِک عزالدین(808-750ه.ق)، شانزدهمین اتابک لر، بر لرستان حکومت می کرد.ملک عزالدین یکی از برجسته ترین و مشهورترین اتابکان لر محسوب می شود. منابع تاریخی از اوبه عنوان مردی عاقل،فاضل و نیک سرشت یاد کرده اند.مقارن با حکومت او بر لرستان و ایلام(لرکوچک) که نزدیک به پنجاه سال ادامه داشت،دو حادثه از همه چشمگیرتر است.یکی حمله «شاه شجاه»از سلاطین «آل مظفر»حاکم فارس و ممدوح حافظ شیرازی است و دیگرحمله امیر تیمور گورکان به لرستان است. در این نوشتار به ما به شرح حمله تیمور به لرستان می پردازیم.
امیر تیمور طی حملات متعدد که به یورش های سه ساله و پنج ساله و هفت ساله شهرت دارند، دو بار لرستان را آماج تاخت وتاز خود ساخت و بسیاری از شهرها، روستاها و مردم این ناحیه را نیست و نابود گردانید.
تیمور در یورش سه ساله (790-788 ه.ق) پس از آنکه بیشتر نواحی شرقی ایران را ویران کرد رو به جانب غرب ایران و لرستان نهاد. در مورد علت حمله ی تیمور به لرستان صاحب روضه الصفا می نویسد:
«پیش از این به سمع اشراف اعلی رسیده که ملک عزالدین حاکم لر کوچک، قافله ی حجاز را که از لرستان عبور می کرده اند و اموال ایشان برده و در خاطر خطیر رسوخ یافته بود که به وقت فرصت انتقام حجاج از وی بکشد».
البته اظهار چنین دلیلی اگر چه با توجه به شرایط آن زمان امر بعیدی به نظر نمی رسد، ولی علت اساسی حمله ی تیمور به لرستان را باید در عدم اطاعت ملک عزالدین از فاتح مستید و شرکت در ائتلاف حکام غرب ایران به رهبری سلطان احمد جلایری دانست. چنانچه این نکته به صراحت در نامه ای که سلطان احمد جلایری به سلطان مراد عثمانی نوشته است قید شده است.
به هرحال به رغم آنچه در مورد علت حمله ی تیمور به لرستان گفته شد، فاتح بزرگ در سال (788ه/ 1388م) به لرستان یورش آورد و ملک عزالدین را در قلعه ای نزدیک بروجرد موسوم به «رومیان» غفلتا دستگیر کرد. «ابن عربشاه» جریان اسارت ملک عزالدین را چنین نقل می کند:
«تیمور گرداگرد آن قلعه را بگرفت و نائبش را به حصار افکند، صاحب قلعه را مرد و اسباب نبرد مهیا نبود و کمک افزاری نداشت، چون مرد متوکل نشسته و بلا از جایی که گمان نداشت، فرا رسیده راه تدبیرش بسته بود ناگزیر سر به اطاعت فرو آورد و زینهار خواست و از قلعه به زیر آمده عنان خویش بدو سپرد».
به دنبال این جریان تیمور، ملک عزالدین را به سمرقند و پسرش سیدی احمد را به شهر اندکان (بین سمرقند و چین) و کارگزاران او را به سر حدات ترکستان تبعید کرد. سپس سراسر لرستان را به تصرف درآورد.
در کتاب «تاریخ حزین» چگونگی حمله تیمور به لرستان و درگیری او با ملک عزالدین به شرح و تفصیل بیشتری، چنین نقل شده است:
«تیمور پس از گشودن فیروزکوه و بیهق به سوی ری سرازیر شد، آن شهر را برای همیشه ویران کرد، آنگاه به سوی قم حرکت کرده دژ گیو را تسخیر نمود، سپس به سوی بروجرد جنبش کرد و در تاریخ جمعه غُره ی ربیع الاخر سال 788 به پشت دروازه های بروجرد رسید.(ملک) عزالدین که با فرمانروایان عراق هم پیمان و نیرویی داشت راضی نشد که فرمانبردار امیر ترک شود، پس خود را با همه ی قوا از داخل لرستان بیرون کشیده و در بروجرد تمرکز داد. در نزدیکی شهر نزاع سختی درگرفت که نهایتا شکست بر لرها افتاد و به طریق جنگ و گریز به سوی خرم آباد عقب نشینی کرد، تیمور هم بر شدت حمله افزود و راه اتابک را به خرم آباد بست، وی از روی ناچاری از جنوب رودِ سیلاخور خود را به قلعه رومیان رسانید، تیمور هم قلعه را محاصره کرد، سرانجام با دادن امان، عزالدین اتابک لر با فرزندش سیدی احمد را از قلعه بیرون کشید، عزالدین را به سمرقند و سیدی احمد را به اندکان تحت نظر روانه نمود، آنگاه به شهر (بروجرد) سرازیر شد، اما مردم تسلیم نشدند و پس از مدتی مقاومت شهر گشوده شد و تیمور دستور قتل عام صادر کرد، پس از فتح و قتل عام شهر، تیمور مردی به نام سیف الدین قلدانش را حاکم و خود به سوی خرم آباد حرکت کرد».
تیمور پس از رسیدن به خرم آباد، آنگونه که مولف«روضه الصفا» نگاشته است:
«حکم کرد تا آتش نهب و غارت در آن حوالی زدند و قلعه ی خرم آباد(فلک الافلاک) را مسخر ساخته ویران گردانیدند و اکثر لران را به دست آورده از پای درآوردند».بنا به نوشته مولف کتاب «جبیب السیر»، در این تهاجم، تیمور «خرم آباد را غمکده گردانید».
همچنین در تسخیر خرم آباد آمده است که«خواجه علی موید» آخرین امیر سربداران خراسان نیز که در این زمان در رکاب تیمور بود، در تاریخ 788ه.ق در خرم آباد لرستان در ضمن جنگی تیر خورده وفات یافت و سلسله ی سربداری با قتل او به پایان رسید.
به دنبال این یورش سهمناک، بعد از آن که سه سال از تبعید یه به سخن درست تر از زندانی بودن ملک عزالدین و پسرش سیدی احمد سپری شد، به دستور تیمور درقبال پرداخت مالی فراوان آزاد شدند و ملک عزالدین دوباره به حکومت لرستان منصوب گشت، ولی او دست از ماجراجویی برنمی داشت و پیوسته به نواحی اطراف، خصوصا همدان دست اندازی می کرد. همین اعمال و رفتارهای سرکشانه ملک عزالدین موجب تهاجم دیگر تیمور به لرستان را فراهم آورد.
قلعه خرم آباد(فلک الفلاک)که به دست امیر تیمورافتاد
تیمور در یورش دوم خود،موسوم به یورش پنج ساله(794ه.ق) مجددا برای خواباندن طغیان هایی که در ایران برخاسته بود به این سرزمین رهسپار شد. وی چون شنیده بود که ملک عزالدین دوباره عاصی شده سر به اطاعت فرو نمی آورد. مجددا به لرستان لشکرکشی کرد. امیر تیمور پس از آنکه بروجرد را تسخیر کرد، به طرف خرم آباد مرکز حکمرانی ملک عزالدین روانه شد. ملک عزالدین چون توان مقابله با لشکریان تیمور را در خود نمی دید، ناچار رو به گریز نهاد. تیمور شب را نزدیک خرم آباد اردو زد و فردای آن روز گروهی از سپاه خود را برای تصرف خرم آباد تعیین کرد، دسته هایی نیز برای سرکوب یاغیان به اطراف و جوانب گسیل داشت و پسرش «میرانشاه»را به تعقیب ملک عزالدین فرستاد و خود به سوی شوشتر عزیمت کرد و در طول راه، کشتار و خرابی بسیار کرد. میرانشاه نیز که به دنبال ملک عزالدین رفته بود، چون شنیده بود ملک عزالدین به قلعه ی«منگره»یکی از قلاع صعب العبور بالاگریوه پناه جسته، بدان سو روانه شد، ولی در آنجا اثری از وی مشاهده نکرد،پس به ناچار به سوی تیمور بازگشت و در نزدیکی رودخانه «زال» به او پیوست.
پس از گذشت این طوفان سهمناک و تصرف فارس و بغداد و آذربایجان به دست تیمور، به نظر می آید ملک عزالدین که دیگر دریافته بود تمامی سرزمین ایران به تصرف تیمور درآمده و متحدانش را نیز از دست داده است، ناگزیر سر به انقیاد تیمور فرود آورد و پذیرفت که سالیانه مالیات قلمرو خود را بطور کامل بپردازد. ملک عزالدین حتی در لشکرکشی تیمور بر ضد «بایزید» سلطان عثمانی شرکت کرد، ولی پسرش سیدی احمد تحت هیچ شرایطی حاضر به تمکین و فرمانبرداری از تیمور و عمال و کارگزارانش نبود و یاغی در کوه ها به سر برد و مانع از رسیدن مالیات لرستان به دیوان تیمور می شد. این عمل خشم محصل مالیاتی تیمور (باسقاق) را که ملک عزالدین همچون حاکمی پوشالی، بی اختیار در دست وی قرار داشت، برانگیخت و نسبت به ملک عزالدین به سبب رفتارهای پسرش بی حرمتی های زیادی روا داشت. سرانجام خشم محصل مالیاتی تیمور به اوج رسید تا آنجا که دستور داد پوست ملک عزالدین را کنده و پر از کاه سازند و به نزد تیمور که در سلطانیه اقامت داشت بفرستند. به دستور تیمور پوست پر از کاه ملک عزالدین را برای درس عبرت دیگران به مدت یک هفته در بازار شهر سلطانیه به دار آویختند.
پانوشت
جهت اطلاع بیشتر در باره اتابکان لرستان و حمله تیمور رجوع شود به کتاب اتابکان لرکوچک تالیف سعادت خودگو،خرم آباد ،انتشارات افلاک1387.