سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لرستان در آینه تاریخ

نگاهی به علل تخریب و پیامدهای پوشش گیاهی وجنگلی استان لرستان

  نگاهی به علل تخریب پوشش گیاهی وجنگلی استان لرستان و پیامدهای آن 

صحبت از پژمردن یک برگ نیست  

وای جنگل را بیابان می کنند

روایت شده است، زمانی که تیمور لنگ برای تصرف لرستان به این سرزمین لشکر کشی کرد،سربازانش برای آنکه جلوی پای خود را ببینند، مجبور شدند هنگام عبور از جنگل های انبوه لرستان، مشعل بیفروزند.از زمان حمله ی تیمور به لرستان نزدیک به هفتصد سال می گذرد ولی از آن جنگل های انبوه و بزرگ دیگر خبری نیست وهر روز شاهد قلع وقمع و ویرانی جنگل ها هستیم. چه عواملی موجب زوال جنگل های لرستان می شود ؟ راه مقابله با تخریب پوشش گیاهی و جنگلی استان چیست؟ تخریب پوشش گیاهی و جنگلی چه پیامدهایی به دنبال دارد؟

 ابتدا به اختصار انواع گونه های گیاهی و جنگلی استان معرفی می شود وسپس به مهمترین عوامل تخریب و پیامدهای ناشی از آن اشاره می گردد.استان لرستان از لحاظ منابع طبیعی بخصوص جنگلها و مراتع از مناطق مهم سرزمین ایران به شمار میآید. جنگل های استان لرستان از ارتفاع 700 تا 3500 از سطح دریا از مناطق کم ارتفاع کرکی در جنوب استان تا ارتفاعات اشترانکوه در شرق استان پراکنده اند. مساحت کل جنگل های استان 885750 هکتار است. حدود 7/95% جنگلهای استان را بلوط ایرانی تشکیل می دهد.سایر تیپ های جنگلی استان عبارتند از: مازودار، بفه، بادامک، زالزالک، کیکم، گیلاس، انجیر، چنار، گلابی وحشی، بید، عناب، توت، سنجد، محلب، پده، زبان گنجشک و غیره .همچنین انواع درختچه ها مانند بادام تلخ، الف، مورد، مو وحشی، تمشک، سماق، انار، برالیک، خرزهره، پلاخور، ارس، ارغون، زرشک، ارژن، گز و غیره را باید اضافه کرد. اکثر جنگل های لرستان در کوه های هشتادپهلو، سفیدکوه، نورآباد، الشتر، کوههای بلوران، چنکری، کور، شاهنشین، کرکی، کوه تخت، ززومارو پراکنده است. وسعت  مراتع استان لرستان حدود 1250000 هزار هکتار است. 885750 هکتار این عرصه ها مشجر و 1047250 هکتار غیر مشجر می باشد. این مراتع پربهاترین منابع تولیدات پروتئینی و دامی را تشکیل میدهند. 5% از کل مراتع استان را مراتع درجه یک، 15% درجه دو و 80% از نوع درجه سه (متوسط و فقیر) میباشد. شرایط متنوع محیطی استان لرستان موجب پیدایش و گسترش گونه های متعددی از گیاهان مرتعی شده بطوری که 17 تیپ مختلف را می توان تشخیص داد. که از آن جمله میتوان به گون علف گندمی، گون گراس های یکساله، کلامیرحسین،گون بادام، گون هزارخار، گون کنگر، آویشن، گوشبره، بسط، کما، فستوکا، شیرسگ و غیره اشاره کرد. همچنین نباتات خوراکی چون پاقزان، پینام، پیشوک، شنگ، زرشک، کنگر، ریواس، پونه، نعناع، حاجی بیان و غیره به وفور در مراتع استان به دست  میآید که به صورت خوراکی ودارویی مورداستفاده مردم لرستان است.

به طور کلی عوامل موثر در تخریب جنگلها و مراتع استان لرستان را می توان به دو دسته عوامل طبیعی و غیر طبیعی تقسیم کرد. مهمترین عوامل طبیعی عبارتند از: سیل، زلزله، باد وآتش سوزی های طبیعی. به غیر از عوامل طبیعی، عوامل انسانی نیز در تخریب هرچه بیشتر جنگل ها و مراتع استان به ویژه در چند دهه اخیر نقش موثری داشته اند. مهم ترین عوامل انسانی تخریب جنگل های استان را می توان این گونه برشمرد:

1. استفاده از چوب درختان جهت مصارف سوخت.

2. گسترش اراضی کشاورزی یعنی تبدیل جنگلها به کشتزار توسط مردم بومی.

3. بهرهبرداری از معادن و در نتیجه تخریب جنگلها.

4. گسترش شهرنشینی.

5. گسترش جاده ها.

6. ایجاد کارخانه ها و انبارهای بزرگ.

7. احداث پارک ها و آموزشگاه ها.

8. چرای دام در مناطق جنگلی و تخریب درختان بلوط.

9. آتش سوزی های عمدی.

متأسفانه بسیاری از مردم استان، آگاهانه یا ناآگاهانه موجب آتش زدن مناطق جنگلی می شوند و این خود هر ساله موجب تخریب بخش عظیم از جنگلهای استان لرستان میشود.

همچنین از مهمترین عوامل عوامل انسانی تخریب مراتع استان ،میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

1. چرای افراطی و زودرس و دیررس مراتع توسط عشایر.

2. شخم زدن مراتع و تبدیل آنها به زمین های زراعی.

3. بوته کنی برای مصارف سوختی.

4. برداشت بیش از حد و غیر اصولی گیاهان مرتعی برای مصارف خوراکی و دارویی.

5. آتش سوزی مراتع در اثر سهل انگاری روستاییان و عشایر.در این زمینه باید گفت:

بنا به گزارش مدیر کل محیط زیست استان لرستان در طی سال جاری (سال 89) 20 مورد آتشسوزی در مراتع جنگلی استان رخ داده که بر اثر آن 200

هکتار ازمراتع استان نابود شده است. (روزنامه ابتکار 389،ص2)            

  بطور کلی عوامل فوق موجب شده است، با وجود این که جنگل ها و مراتع از قدیم الایام تا به امروز مواهبی بزرگ برای بشر بوده اند و بدون آنها زندگی برای انسان سخت و غیر ممکن بوده است، این مواهب الهی را مورد بی مهری و گاه تجاوز قرار دهند و با دست خود تیشه بر ریشه خود زنند. از یاد نبریم که تخریب طبیعت پیامدهای ناگواری برای ما به دنبال دارد. درختان و گیاهان  ریه های شهر ما هستند. بدون آنها زندگی ما بر روی این کره خاکی غیر ممکن خواهد بود.60 درصد اکسیژن دنیا به وسیله جنگل ها تامین می شود. جنگل ها عامل توازن آب و هوایی هستند،.هر هکتار جنگل قابلیت تولید بیش از 68 تن بخار را دارد و این در حالی است که در طول چند سال اخیر پدیده گرد و غبار که از کشورهای همجوار وارد کشورمان شده است. به معضلی بزرگ تبدیل شده و جنگل ها و مراتع می توانند نقش مهمی در کاهش این بلای طبیعی داشته باشند. بالارفتن دمای هوای استان نیز که در چند سال گذشته بیسابقه بوده و بین 5 تا 8 درجه گرمتر شده است. از جمله معضلات جدیدی که با کاهش تراکم جنگل ها ارتباط نزدیکی دارد. یکی دیگر از پیامدهای تخریب و کاهش عرصه های گیاهی و جنگلی در سطح استان، کمبود یا خشک شدن آبدهی چشمه ها و سرابها و رودهای استان است. چرا که جنگلها در تغذیه آبهای زیرزمینی و کنترل آبهای سطحی اهمیت زیادی دارند. جنگلها موجب می شوند نزولات آسمانی فرصت و امکان نفوذ در خاک را پیدا کنند و جاری شدن آب در سطح زمین کم شود که در مجموع جنگل ها در کنترل آبهای سطحی نقش بسیار مؤثری دارند. جنگل ها و مراتع همچنین در جلوگیری از فرسایش خاک، تلطیف هوا، رانش زمین، وقوع بهمن، سروصدای محیط، افزایش بارندگی، حفظ حیات وحش و هزاران فایده اقتصادی برای ما انسانها نقش در خور توجهی دارند. در واقع حیات ما انسانها بر روی این کره خاکی بستگی به وجود گیاهان و جنگلها است. چیزی که ما انسانها از آن غافلیم آن است که انسان، حیوان و درخت، عناصری وابسته به یکدیگراند. اگر به فرمان عقل سلیم با مسالمت در کنار هم زیست کنند، عرصه حیات برای همه آنها جا دارد، اما اگر یکی در حق دیگری بیداد و ستم روا دارد عرصه زیست برای همگان تنگ خواهد شد. البته این انسان است که همواره تبر در دست دارد. این را هرگز فراموش نکنیم. عقل سلیم، دانش بشری، تجربه پدران و نیاکانمان فرمان میدهد که با وضع فعلی و این بار سنگینی انسان و حیوان بر دوش جنگلها و مراتع عمر این جامعه سبزینه ها چندان دراز نخواهد پایید. سالها است که دست انسان به خون سرخ جانوران آلوده است، اینک خون سبز درختان و گیاهان نیز به آن افزوده شده است. کره زمین خانه مشتراک انسان، حیوان و درخت است و آن که خانه را تنها برای خود میخواهد، روزی پی و دیوار خانه بر سرش فرو  میریزد.

باتوجه به آنچه گفته شد، میتوان فایده گیاهان وجنگلها را برای انسان این چنین برشمرد:

1.گیاهان و جنگلها در میزان بارندگی اثر قاطع دارند.

2. هوای محیط را مرطوب و سالم نگه میدارند.

3. اکسیژن برای تنفس انسانها و حیوانات تولید میکنند.

4. گازهای سمی هوا را جذب میکند.

5. گرد و غبار هوا را میگیرند.

6. محیط اطراف خود را ضدعفونی میکنند.

7. مانع وقوع سیل میشوند.

8. از رانش زمین جلوگیری میکنند.

9. از تخریب خاک جلوگیری میکنند.

10. باد ها را کنترل میکنند.

11. مانع لغزش زمین میشوند.

12. بهمن را کنترل میکنند و... (مجله دانشمند، 1368)

البته آنچه گفته شد، تنهاگوشه هایی از اهمیت گیاهان و جنگل ها در زندگی ما انسانها هستند و صدها مولفه اقتصادی و فرهنگی را باید به آنها اضافه نمود تا به راستی به عمق این نعمتهای خداوندی پی برد. همیشه این نکته را ورد زبان داشته باشیم که «مرگ هر درخت مرگ زندگی است».پیران قوم ناله دلخراش سروی تناور را بیاد دارندکه شب هنگام دژاندیشان آن را بریدند و بامدادان بر پای درخت خون بسیاری بر خاک ریخته بود.پیامبر اسلام (ص) در کلامی ماندگار، صراحتاً فرموده‌اند که شکستن شاخه‌ی یک درخت، همان قدر گناه دارد که شکستن بال فرشتگان و ملائک پروردگار عالم.

 

 

 

 


پیدایش نخستین مدارس جدید در لرستان

پیدایش نخستین مدارس جدید درلرستان

پیش از پیدایش مدارس جدید در لرستان مکتب خانه ها تنها محل آموزش و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان محسوب می شد . مردم لرستان به مکتب خانه « ملایی» و مکتب دار را « ملا» می گفتند . محل مکتب خانه معمولا اتاقی از اتاقهای خانه مسکونی ملا بود.مکتب خانه های لرستان معمولا در دو شهر بزرگ این استان خرم آباد و بروجرد دایر بود .البته در برخی مناطق بزرگ روستایی و عشایری نیز گاه ملایی یافت می شد که فرزندان متمولان روستایی و عشایری درس می داد . به طور کلی مکتب خانه های لرستان تفاوت چندانی در زمینه شیوه آموزش با سایر مناطق ایران نداشت . این مکتب خانه ها حتی پس از ایجاد مدارس جدید تا سالها کماکان دایر بودند . ولی تعداد زیادی از آنها جذب مدارس جدید شد و آن تعداد محدود نیز به مروز زمان بر چیده شد چرا که مدارس جدید از هر حیث برتر از مکتب خانه ها بودند .

در خصوص سابقه تاریخی مکتب خانه های لرستان پیش از دوره قاجار اطلاع چندانی در دست نیست .« جان سیسیل ادموندز» سیاح انگلیسی که در دوره قاجاریه به خرم آباد مسافرت کرده است ، یکی از مکتب خانه های خرم آباد را مشاهده کرده است . او می نویسد :

« هنگام عبور به مکتب خانه ای که در آن باز بود داخل شدم . مردی کوچک اندام وزیرک که کلاه لری به سر داشت . جلو آمد و سلام کرد . پسران مسلمان در حیاط تکالیف خود را انجام می دادند و کلیمی ها در یک اطاق کوچک و مجزا و به هم فشرده شده بودند . این مرد در حالی که به چوب و فلکی که در کنار دیوار بود اشاره می کرد ، گفت : چوب و فلک هم هست و اگر بچه ها در س شان را خوب یاد نگیرند بر حسب میزان خطا 5، 10 یا 15 ضربه چوب می خورند .»

مدرسه سازی به شیوه ای جدید در لرستان بعد از انقلاب مشروطیت آغازشد . نخستین مدارس یه شیوه جدید همانگونه که ازمنابع مختلف بر می آید گویا در شهر بروجرد دایر شده است . مدرسه باصریه و اعتضادیه جزو اولین مدارس جدید بروجرد می باشد .

 تصویری از مکتب خانه در دوره قاجار

مکتب خانه در دوره قاجار

ر مورد اینکه چرا نخستین مدارس جدید در بروجرد تاسیس شده است نه در خرم آباد ( مرکز لرستان ) باید گفت که در دوره قاجار به خصوص در فاصله انفلاب مشروطیت و روی کار آمدن رضا خان ، خرم آباد و نواحی اطراف ان به شدت پر هرج و مرج و آشوب زده بود ، ایلات و عشایر هر یک سر برداشته بودند و هر خانی در حوزه اقتدار خود ادعای استقلال می کرد و دولت مرکزی کنترل چندانی بر این ناحیه نداشت . این وضعیت کماکان تا روی کار آمدن رضاخان باقی بود . این در حالی است که بروجرد تا اندازه زیادی از منازعات ایلات و طوایف بر کنار بود و در این شهر امنیت نسبی حاکم بود و دولت مرکزی نیز بر این شهر نظارتی تام داشت . از این رو با مساعدت و همراهی گروهی از اعیان و روسای ادارات ، مدارسی در این شهر دایر شد . که از آن جمله می توان به مدرسه ناصریه ، مدرسه قوام الدوله ، مدرسه اعتضادیه ، مدرسه کمال السلطنه ، مدرسه شریفیه ، جمالیه و مکتب البنات فاطمیه اشاره کرد .

جنبش مدرسه سازی در لرستان که ابتدا از بروجرد آغاز شد ، به خرم آباد نیز سرایت کرد و در این شهر نیز به تبعیت ازبروجرد مدارس جدید احداث شد . البته همچنان که بیشتر گفته شد علت این تاخیر را باید در اوضاع پریشان و شورش طوایف اطراف شهر خرم آباد پس از انقلاب مشروطیت دانست . این شورشها ازسال   1302   به بعد سرکوب شد و قوای دولتی شهر خرم آباد را به تصرف در آوردند از این تاریخ نخستین مدارس به شیوه جدید در خرم آباد آغاز به کار کرد . محمدرضا والیزاده معجزی درباره ی چگونگی تاسیس مدارس خرم آباد و واکنش مردم در قبال این مدارس در کتاب خود می نویسد :

« موقعی که امیر احمدی به خرم آباد وارد شد بعد از استقرار کامل قوا (1303 هـ ش) در صدد برآمدند که یگان ، یگان تعلیمات سردار سپه ( رضاخان) را از قوه به فعل رسانند و مقدم بر همه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بود اما بدبختانه روحیه مردم خرم آباد و لرستان در آن برهه اززمان طور دیگر بود آنها خیال می کردند که هر کودکی را به مدرسه دولتی ببرند باید لباس نظام بپوشد و سرباز دولت باشد . بعدا که موضوع خدمت اجباری در نقاط مختلف که مثل اهل لرستان از کشور جدا نشده بودند مورد گفتگو و پیش بینی قرار گرفت و اخبار آن به مردم خرم آباد می رسید مردم بیشتر از تاسیس مدارس وحشت داشتند . بنابراین تیمسار امیر احمدی ناگزیر بود کمیسیونی مرکب از منورین قوم را دعوت و این نوع تخیلات را از مغز آنان خارج سازد . بعد از انجام این مقدمات و اجاره کردن یک خانه ، امیر احمدی از فرهنگ بروجرد تقاضا کرد دو نفر معلم به خرم آباد بفرستند. اشکال مهم گشایش دبستان که آن موقع مدرسه می گفتند راضی کردن اولیاء اطفال و جلب محصل به قدر کافی بود . زیرا با تذکرات فرمانده نیرو و نصایح سران و محترمین فقط عده قلیلی آماده اعزام اطفال خود بودند و بالاخره فرمانده نیرو جز توسل به زور چاره ای نداشت و ملا مکتبی را خواستند و عده کثیری از اطفال مکتب خانه ها را به دبستان آوردند . این دبستان بنام سردار سپه " مدرسه سپه" خوانده شد . روز افتتاح مصادف با تیرماه 1303 بود .

دبستان سپه تا سال 1304 ش در محله کوی باباطاهر دایر بود . در این سال مدرسه به ساختمان اهدایی شیخ عبدالرحمان لرستانی جنب حوزه علمیه کمالیه نقل مکان کرد . مدیریت آن در سال 1304 ش با اسماعیل گروسی بود و آموزگاران مدرسه " میرزا علی رضا زاهدی" و " ملا عبدالعظیم زاهدی" نام داشتند .

دبستان سپه تا سالها اولین دبستان شهر بود . در ده سال اول فعالیت آن امتحان کلاس ششم ابتدائی که نهایی بود در بروجرد برگزار می شد . تا اینکه در حدود سال 1314 هـ ق که اولین دبیرستان در شهر خرم آباد تاسیس شد امتحان نهایی سال ششم ابتدائی نیز در خرم آباد برگزار شد . دبستان سپه بعدها 15 بهمن نامیده شد .

" عبدالحسین خرمی " از نخستین معلمان مدرسه سپه در خاطراتش درباره این مدرسه می نویسد :

« در سال 1303 هـ ش در خرم آباد یک مدرسه ( سپه) دو کلاسه دایر شد . کلاس دوم نداشت . اعتضاد استعداد مرا دیده بود و تشخیص داد که من قادر به تدریس کلاس دوم هستم . از پدرم خواست با موافقت کنند تا به خرم آباد بروم ، به خرم آباد رفتم با حقوق ماهیانه ده تومان در مدرسه خرم آباد شروع به تدریس کردم و در همان مدرسه سکونت داشتم ».

محل این مدرسه را مرحوم لرستانی در اختیار معارف قرار داده بود . ملا علی رضا و شیخ عزیزالله ضیایی معلم کلاسهای اول و دوم بودند و من و آقای سراج تاج بخش معلم سوم بودیم . ملا علیرضا مکتب دار خرم آباد بود .

دبستان سپه -شماری  از دانش‌آموزان پایه‌های اول و دوم این دبستان با کارنامه پایان سال تحصیلی در دست در کنار چند نفر از معلمان دیده می‌شوند.

متقاعد کردن مردم برای فرستادن فرزندانشان به مدرسه در آن روزگار کار دشواری بود . مردم آن روزگار باورهای خاصی داشتند ازاین رو متوسل به علما و بزرگان شهر شدیم تا مردم را ترغیب کنند که بچه هایشان را به مدرسه بفرستند . گاه به زور لشکر بچه ها را به مدرسه می آوردند . فراموش نمی کنم که تبلیغات محلی علیه مدرسه به حدی بود که روزی دو نفر از علمای خرم آباد به نام آقایان سید تقی محررو مداح به مدرسه آمدند تا ببینند ما به بچه ها چه تعلیم می دهیم . من از پسر آقای رضوی و دانش آموزان دیگر خواستم قرآن بخوانند . آقای رضوی از ما سئوال کرد شما قرآن هم تدریس می کنید ؟!

همکاری بزرگان شهر موجب شد که مدرسه ملی در درب دلاکان باز شود . مرحوم فرجادی و چند تن دیگر از همدان آمدند و مدرسه را تاسیس کردند . با اینکه دولت کمک می کرد ، شهریه مختصری هم از والدین بچه ها می گرفتند . نخستین گروه محصلان مدرسه های خرم آباد سال 1308 یا 1309 درست به خاطر ندارم . در ان سال اولین گروه محصلان برای امتحان نهایی ششم ابتدائی به بروجرد فرستادیم.پس از مدتی که از عمر این دبستان گذشت دو دبستان دیگر در خرم آباد تاسیس گردید . یکی مدرسه ملی که مدیریت آن با مرحوم فرجادی و نظامت آن با طباطبایی بود و این دو هر دو اهل همدان و بسیار با سواد و مخصوصا مرحوم فرجادی در علوم ریاضی سخت ماهر و چنان دانم که با ادبیات عرب هم مختصر آشنایی داشت و این دبستان از حیث نظم و انضباط و وظیفه شناسی مشئولین آن مشهور بود و محصلین آن بالنسبه با سواد بودند ولی آخر الامر از حیث بودجه سالانه در مضیقه افتاد و در دبستان دولتی ادغام گردید و دبستان دیگری به نام دالتربیه عشایری تاسیس گردید که ختصاص به فرزندان عشایر داشت .

 

 


ادبیات لرستان در انقلاب مشروطیت

ادبیات لرستان در انقلاب مشروطیت

 

پیش ازانقلاب مشروطیت در استان لرستان شعرای مختلفی می زیستند که نام برخی از این شعرا و یا دیوان و یا پاره اشعاری از آنها تا به امروز به میراث باقی مانده است. شعرایی مثل«ملاپریشان» که در قرن هشتم، معاصر با حافظ شیرازی به زبان لکی اشعار صوفیانه می سرود و« میرنوروز» شاعر اواخر عهد صفوی که با تک بیت های زیبای خود بیانگر احساسات پاک و عمیق مردم لرستان بود و در دوره قاجار شعرایی چون ملا حقعلی سیاه پوش، الله مراد لرستانی، وارسته چگنی، شایق لرستانی ، منوچهر کولیوند، غلام رضا ارکوازی وده ها تن دیگر از شعرای این سرزمین، بیانگر این موضوع است که ادبیات چه بصورت شفاهی و چه به صورت مکتوب همواره چون رودی در دل کوهسار احساس مردم این دیار جاری بوده است .

با آغاز انقلاب مشروطیت در شعر شعرای لرستان نیز تحولی نو صورت گرفت. سرچشمه این تحول ابتدا در شعر شاعران نواندیش پایتخت رخ داد وسپس به دیگر نواحی کشور سرایت کرد. بنا به نوشته دکتر روزبه، در این دوران شعر فارسی بنا به ضرورت تاریخی و اجتماعی ، جامعه فاخرو اشرافی خود را از تن به در کرد و با گریختن از تنگنای دیوان ودربار به فراخنای میدان و کوچه و بازار گام نهاد و برخوردار از شوری تمام و شعوری نسبی با مردم به پا خاسته همگام و هم صدا شد .شعر به عنوان ابزاری فرهنگی در خدمت آرمان های اجتماعی وانسانی قرار گرفت وشاعر کوشید تا با بهره گیری مناسب از این ابزار ، به رسالت مفروض خود یعنی بیدارگری اجتماعی هر چه پرشورتر و مومنانه تر روی آورد. از ویژگیهای شعر دوران مشروطیت می توان به عدول نسبی از بیان ادیبانه واشرافی شعر درباری وقدمایی وگرایش به بیانی ساده ، صریح ، مردم پسند و رویکردی به عواطف واندیشه های تندو تپشناک اجتماعی ، سیاسی ، ملی ومیهنی بر بستر آرا واندیشه هایی چون آزادی ، قانون ، وطن دوستی ، مشروطه خواهی ، استبداد واستعمارستیزی ، ترویج وتبلیغ مظاهر تمدن وفرهنگ و تفکر نوع و   …   اشاره کرد .

 در دورة قاجار قالب های جدید ادبی همچون روزنامه نویسی ، طنز ، داستان نویسی ، نمایشنامه نویسی به تقلید از ادبیات اروپایی در ایران رایج شده بود. در زمان مشروطه این قالب ها با محتوایی انقلابی شدت یافت . ولی عمده ترین قالب همان شعر بود که سابقه آن ریشه در تاریخ کهن ایران داشت محتوای شعر تحول نوینی یافته بود . در این دوره شعرا ونویسندگان بزرگی چون عشقی ، عارف ، بهار ،لاهوتی ، فرخی یزدی ، دهخدا ، ایرج میرزا ، سید اشرف الدین حسینی و  …   پا به عرصه نهادند وبا شعر خود در بیداری ملت ایران سهم بسزایی داشتند .

همزمان با ظهور ادبیات جدید ودگرگونی در محتوای شعر فارسی که ره آورد انقلاب مشروطه بود شعرای مناطق خارج از مرکز، همچون برخی شعرای لرستان، به سرودن اشعاری با محتوایی تازه وانقلابی روی آوردند . متأسفانه اطلاعات ما، از اوضاع ادبی لرستان همزمان با انقلاب مشروطه بسیار اندک است واشعار شعرای این دوره نیز بر اثر گذشت زمان وسهل انگاری بازماندگان، پراکنده و بعضاً نابود شده اند . در این دوره شعرایی چون عبدالرحمان لرستانی ، میرزا اسماعیل مفاخر کمالوند وحسین بنان، با اشعار پرشور خود روحی تازه در کالبد مردم لرستان ریختند.

سرآمد شاعران عصر مشروطیت در لرستان «شیخ عبدالرحمان لرستانی » بود. او فرزند میرزا صالح لرستانی، روحانی بزرگ خرم آباد در عصر ناصری بود. پس از کسب علم در محضر استادان بزرگی چون شیخ محمد کاظم یزدی وآخوند ملا کاظم خراسانی در نجف اشرف، به خرم آباد آمد .در دورة مظفرالدین شاه او عهده دار ریاست «انجمن ادبی» خرم آباد و خود در زمره شعرای سرآمد و در شعر تخلص «حیرت» داشت .

با آغاز انقلاب مشروطه و جنبش های نوین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران، شیخ عبدالرحمان نیز به تبعیت از اساتید خود در حوزه نجف از طرفداران سرسخت مشروطه شد. او که از آغاز کودکی شاهد ظلم و تعدی شاهزادگان و حکام لرستان نسبت به مردم این سرزمین بود و از نزدیک بافقر و سیه روزی مردم آشنا بود، با همه توان دل به انقلاب مشروطه بست و امیدوار بود این انقلاب به پریشانی کشور و نا امنی و هرج ومرج لرستان پایان دهد. او قریحه و استعداد خود را وقف انقلاب کرد. همچون عارف قزوینی قالب غزل را برای بیان احساسات و اندیشه های سیاسی خود برگزید. این غزلیات پر شور که به « چکامه های وطنی» شهرت یافته بودند نقش مهمی در ترویج افکار مردمی و انتقال مفاهیم تازه داشت.

لحن غزلیات عبدالرحمان در آغاز مشروطه، امید بخش است ودر جای جای غزلیات خود که امروزه تحت عنوان « دیوان حیرت» منتشر شده ، حاکی ازامید به آینده ، نشاط و تعریف و تمجید از مشروطه است. شیخ عبدالرحمان ضرورت و نقش قانون را برای یک ملت همانند عقل در وجود انسان می دانست که باعث سرزندگی روح می شد.

« بـود به کـالبد ملـــک جعل قانــون روح     از این راه است که این ایران گرفته اکنون روح

به عـدل و داد طبیبا عــلاج درد نــما       زجـسم ملک نرفته اسـت تا که بیرون روح

زعشـــق لیلی و عــذرای ملــک قانونی       ز ما تمــام چه وامــق تن و چـه مجنون روح

رئیس مجلس شورای ملک تن عقل است      از این ره است که گردیده شاد وممنون روح

علیل تــر بــــدنی نیست از دل حـــیرت

افاضه تا که به تن کرده حی بی چون روح»

او در تمجید از مشروطه می سراید:

« خاک ایران کنون که قانونی است                 جـــای دارد ز عــرش گیرد باج

ملــک مشــروطه سید کــره است               منکــراو است بـــدتر از حجـاج»

لحن غزلیات واشعار شیخ عبدالرحمان لرستانی بتدریج در روزهای پس از مشروطه کم کم به ناامیدی می گراید و از بی خردی برخی دولتمردان ،نمایندگان مجلس و ناآگاهی مردم ،گله و شکایت سر می دهد . شیخ عبدالرحمان که پس از انقلاب ، کماکان شاهد کار شکنی ها و گرفتن پست های حساس کشور توسط فئودالها و مالکین و شاهزادگان بود که در قالب مشروطه خواهی دوباره بر جان و ناموس مردم حاکم شده بودند ،داد سخن سر می دهد ومی نویسد :

«جـــوان شود وطن پیر ما ولی چـــکنم               اشاره کردن مردان پیر نگــذارد

زبـــدر مطلع مشروطه روشنـــی مطلب              که بدرهای چه بدر منیر نگـذارد

چه دور اول رشـــک دول شــود ایــران            ولی طباع مشـار ومشیر نگــذارد

به غیر خیر و سعادت چه زاید از قانـــون            وگـر نزاید نفس شریر نگـــذارد

درخت عـــدل به هـــر کشور ثمـــر داد           به غیر کشور ماکش سفیر نگذارد

زجمله ای که بر این بیشه کرده رو به گرگ         رود زدست مگر بچه شیر نگذارد»

عبدالرحمان لرستانی روحانی آزادیخواه که سالها در راه آزادی وآبادانی ایران و لرستان کوشش کرده بود همچنانکه از محتوای شعر او بر می آید ، هنگامیکه از مشروطه ناامید شد به ناچار دست به دامان استبداد زد ودر مراحل اولیه حکومت رضا خان در دوره پنجم (1302 تا1304 ش) به همراه حبیب الله خان یمن الملک و در دوره ششم (1305-1307ش) به همراه میرزا یحیی زنگنه و دوره هفتم (1307-1309ش) به همراه عزیزالله فولادوند از طرف مردم لرستان نماینده مجلس شورای ملی شد. او در دور هفتم مجلس، چون شرکت در جلسات مجلس را مغایر و منافی لباس و شخصیت روحانی خود می دید از شرکت در مجلس خودداری کرد وبه لرستان مراجعت کرد وبه خدمات تبلیغی خود پرداخت.شیخ عبدالرحمان علاوه بر پرداختن به امور سیاسی، به قضاوت و تدریس نیز اشتغال داشت و به کسانی که دوره مکتب خانه را پشت سر می نهادند، چون در خرم آباد حوزه علمیه وجود نداشت بطور شخصی علوم حوزه را تدریس می کرد.عشق وعلاقه او به امر آموزش و تعلیم و تربیت به حدی بود که با ایجاد اولین مدرسه جدید در شهر خرم آباد منزل خود را به عنوان مدرسه در اختیار دولت قرار داد تا کودکان خرم آباد در آن به آموزش علوم جدید بپردازند .او امام جماعت مسجد جامع خرم آباد بود و در آنجا به ارشاد و راهنمایی مردم می پرداخت.شیخ عبدالرحمان در واقع یکی از مردان بزرگ معاصر لرستان است و شخصیت سیاسی، دینی، ادبی و اجتماعی او وخدمات او به این مرز و بوم قابل تحسین است. او سرانجام در سن 63 سالگی در دوازدهم مهر ماه 1315 ش/سپتامبر1936م دار فانی را وداع گفت.

 به غیر از شیخ عبدالرحمان لرستانی، جمع دیگری از افراد باسواد در خرم آباد و بروجرد بودند که آنان نیز در اشعار و نوشته های خود به جانبداری از مشروطه قلم زدند ورنج ها کشیدند. از آن جمله می توان به میرزا اسدالله کمالوند متخلص به « مفلوک»، برادر بزرگ میرزا حبیب الله خان یمن الملک اشاره کرد. این دو از دوستان نزدیک عبدالرحمان لرستانی بودند. میرزا اسدالله شخصی ادیب و شاعر بود او نیز همچون عبدالرحمان لرستانی در اشعاری موسوم به « قطعات وطنی» به تمجید از آزادی ومشروطه پرداخت ولی هنگامیکه از مشروطه سرخورده شد ، احساساتش جریحه دار شد و به انتقاد از مشروطه پرداخت.

میرزا اسدالله از خطی بسیار زیبا برخوردار بود. او از بهترین شاعران معاصر لرستان محسوب می شود. متاسفانه دیوانی از این شاعر به چاپ نرسیده است واشعار او پراکنده هستند و نگارنده هر چند تلاش کرد شعری از او درباره مشروطه بیابد نیافت ولی غزلی از او در کتاب «مشاهیر لر» چاپ شده که برای آشنایی با شعر این شاعر، آورده می شود:

« خوشم آن روز که این قالب تن گردد چاک      تا که اندر دل من جـای کند، ریشه تاک

گویــدم تــاک که مدهوش ابد باش کنون      ایکه بودی به جهان عربـده جوی بی باک

از غم هـجر توای راحـــت رویم دایــم      دلکی غرق به خون دارم و چشمی، نمناک

چون در این عصر ره صدق و حقیقت پویی      گشت معـلوم که مفلوک نداری، ادارک»

میرزا اسماعیل مفاخر کمالوند نیز که شغلش دبیری و مستوفیگری حکام لرستان بوده از شعرای عصر مشروطیت است . او مردی ادیب، فاضل وشاعر بود . در انجمن ادبی که ابتدا میرزا صالح لرستانی و بعد فرزندش شیخ عبدالرحمان لرستانی ریاست آن را به عهده داشت، عضویت داشت. از سرنوشت دیوان اشعار میرزا اسماعیل نیز اطلاعی در دست نیست. او نیز اشعار پرشوری در مدح مشروطه سروده است و از دوستان نزدیک عبدالرحمان لرستانی به شمار می آمد.

میرزا حسین بنان (1244-1306 ش) مقلب به «بنان الممالک» یکی دیگر از زمره شعرای لرستان در عصر مشروطیت است. او در شعر تخلص « رضوان» داشت و نزدیک به دو هزار بیت شعر سروده است. ولی بخش اعظم اشعار او از بین رفته است وجز اشعاری پراکنده چیزی ازاو به یادگار نمانده است. بنان از طایفه سیاه پوش الشتر و سال ها وزارت ومشاور «مهر علی خان حسنوند» را عهده دار بود. شعر او به خاطر روشنگری و انتقادهای گزنده از اوضاع واحوال کشور در آستانه انقلاب مشروطیت و پس از آن و توانایی او از درک مسائل آن روزگار جامعه ایران قابل تحسین است.از مشهورترین اشعار بنان ، ترجیح بند زیبایی است با عنوان « خبری نیست» که شباهت زیادی به سروده های نسیم شمال و ملک الشعرای بهار، دارد :

خبری نیست

 

«هستـــــم متحــیر ، متفکــر ،متعــجب     گویـــی که به زنــــدان عذابـــم متعـــــذب

چــــون سیرکنم بر همه با نقد مـــــطالب    فسق است و فجور است و فساد است وتقلب

از درد خبـــر هست و ز درمان خبری نیست

وز کفر اثر هســـت و ز ایمـــــان اثری نیست

خــــواهند حقـــــوقی و نویسنده خطابی     دزدنـــــد وجــــوهی و بســـــازند جوابی

دارنــــد کتــــــابی پــی تفریق حسابی       کـــــس نیست بپرسد چه حسابی چه کتابی

از درد خبر هست و ز درمان خبـری نیست

وز کفر اثر هســــت و ز ایمــان اثری نیست

گفتم به یکــــی دزد ز بهــــر چه شروری     گفتـــــا مکنم مــــوعظه گـر ز اهل شعوری

امروز شعار همــــــه این شد نه تو کوری       بنگر به دوائــــر مگـــــراز مســاله دوری

از درد خبر هست و ز درمان خبری نیست

وز کفر اـــــر هست وز ایمان اثری نیست

 

ای هئیت دولــــت بگشایید بـــــــصر را       ببینید و بفهمید کنـــون اصــــــل خطر را

گــــر کـــــرم دوایر بخورد بیخ شجر را        از بــــاغ رعیت نتـــــوان یافت ثمــــر را

از درد خبر هست و ز درمان خبری نیست

و ز کفر اثر هست و ز ایمــــان اثری نیست

بــــر مالیـــه حالیه یــــک لحظه نگاهی        بنمــــا و بکـــــش از دل محنت زده آهی

دولت شـــــدن آگـــاه ندانم ز چه راهی        ای وای بر ایــــران و چنین روز تبـــــاهی

از درد خبر هست وز درمـان خبـری نیست

وز کفراثر هســت وز ایمـــان اثری نیست »

(جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب «لرستان در انقلاب مشروطیت» تالیف نگارنده) 


عنوان « فلک الافلاک » چه زمانی و توسط چه کسی به قلعه داده شد؟

 

بنام خداوند جان و خرد 

قلعه تاریخی و با شکوه (( فلک الافلاک )) ، یکی از دژهای مشهور سرزمین ایران است . این بنای کهن  برروی تپه ای طبیعی در میانه شهر خرم آباد مرکز استان لرستان واقع شده است .فلک الافلاک ، میراث پر افتخار نیاکان ما ، همدم و همنشین نسلهای بی شمار و یادگار ذوق و هنر و تلاش مردم این سرزمین است . به یقیین می توان گفت در سراسر پهنه ایران زمین کمتر قلعه ای می توان یافت که به رغم گذشت روزگاری بس دراز ، از آشوب و گزند حوادث و رخدادهای بی شمار جان سالم بدر برده و همچنان صلابت و استواری خود را محفوظ داشته باشد .بر ماست همچون پیشینیان این میراث گرانبها و عظیم را پاس بداریم و آن را بعنوان سمبل تاریخ ، فرهنگ و تمدن این دیار ، به آیندگان بسپاریم و با شناخت عمیق از سیر تحول آن در ادوار متمادی و شناساندن آن به دیگران ، گامی هر چند کوچک در جهت احیای مواریث تاریخی کشورمان بر داریم .

با توجه به آنچه در این مقدمه آمد ،در این وبلاگ تلاش می شودگوشه هایی از زوایای تاریخ تاریک لرستان را که حاصل سالها مطالعه و تحقیق پیوسته نگارنده می باشد ،در منظر دید علاقمندان به تاریخ و فرهنگ این دیار قرارگیرد. لازم به ذکر است که این مطالب پیش از این در کتاب های خود به چاپ رسیده ولی از آنجاکه کتابها نایاب شده و در دسترس همگان قرار ندارند و از سوی دیگر نسل کنونی بیشتر به طرف رسانه های نوین همچون اینترنت گرایش دارد، بنابراین نگارنده در جهت اطلاع رسانی و تبادل نظر با دیگر پژوهشگران، از این پس هرزگاه نکته هایی از تاریخ و فرهنگ لرستان را در این وبلاگ مطرح می سازد.مطالب سعی می شود نو و تازه باشد و از مکررات پرهیز شود.از این رو در اولین بحث امروز، از  فلک الافلاک آغاز می کنیم.

 عنوان « فلک الافلاک » چه زمانی و توسط چه کسی به قلعه داده شد؟  

کهن ترین نامی که در متون تاریخی به این قلعه اطلاق شده است «دژ شاپور خواست» است که از دوره ساسانی تا قرن ششم و هفتم هجری همچنان به همین نام مشهور بود. با تغییر نام شهر شاپور خواست به خرم آباد در قرن هفتم، قلعة خرم آباد خوانده شد.قلعه تا اوایل دوره ی قاجار همچنان به همین نام شهرت داشت. ولی در آغاز دوره  قاجار با توجه به تعمیرات و الحاقات  انجام گرفته توسط «محمد علی میرزادولتشاه»_پسر بزرگ فتح علیشاه وحاکم لرستان_ بر روی یکی از برجهای شرقی قلعه  اتاقی ساخته شد که آن را فلک الافلاک نامیدند.  این نام بعدها به کل قلعه اطلاق شد.متاسفانه این اتاق به تدریج ویران شد وامروزه اثری از آن باقی نیست(مقایسه میان تصاویر جدید و قدیم قلعه) .

واژه  فلک الا فلاک اصولا یک اصطلاح نجومی بود. قدما معتقد بودن که آسمان نه طبقه است که نهمین طبقه فلک الا فلاک نام دارد که آسمان آسمانهاست.برخی مورخان هنگام برخورد با دژهای بلند آنها را به فلک الا فلاک تشبیه می کردند.شاید علت نامگذاری قلعه به فلک الافلاک ناشی از همین تشبیهات بوده است.(جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب نگارنده با عنوان «قلعه فلک الافلاک یا دژ شاپور خواستـ»)

 

تصویر جدید قلعه فلک الا فلاک 

 

تصاویری از قلعه فلک الافلاک در زمان معاصر و دوره قاجار

 

lمحمد علی میرزا دولتشاه

تصویری از محمد علی میرزا دولتشاه فرزند ارشد فتح علی شاه